در شب پرسه می‌زنیم و در آتش بلعیده می‌شویم

در شب پرسه می‌زنیم و در آتش بلعیده می‌شویم

گزارش جلسه‌ی اکران چهل‌چهار

چهارشنبه به تماشای اتوبیوگرافی گی دوبور نشستیم. پیش‌تر فیلم جامعه‌ی نمایش را از او دیده بودیم و درباره‌ی مفهوم جامعه نمایش بحث کرده بودیم. این بار مسیر زندگی گی دوبور در مرز باریک میان هنر و زندگی یا استتیک و سیاست برایمان مسأله بود. فیلم با تصویری آینه‌ای از جایگاه تماشاگر شروع می‌شود، و به نقد جایگاه منفعل تماشاگرانه می‌پردازد. در ادامه به تشریح فعالیت‌های جمعی خود در گروه‌ایی مانند بین‌الملل‌ لتریست‌ها و بین‌الملل موقعیت‌سازان می‌پردازد. نسبت فعالیت‌هایشان را با فضای شهری، با روانجغرافیای پاریس و با جوانان معترض تدقیق می‌کند و در نهایت به زمان حال باز می.گردد که یک دهه پس از سال ۱۹۶۸ است. در دوران خود حرکت آوانگارد گروه برای باز کردن فضای تخیل به جهانی دیگر ضروری بوده و فانی بودن چنین اندیشه‌ای ذاتی موقعیت آن است. این اتوبیوگرافی می‌تواند به ما در آب‌های ناشناخته‌ی اکنون برای مسیریابی کمک کند.

فیلم به رغم سکوت‌های طولانی، دیالوگ‌های پیچیده و سازش ناپذیری مطلق با ملاک‌های آشنای بصری و استتیک مخاطبان، برای اکثر ما جذاب و مهم بود و ما را به فکر فرو برد. از نسبت دوبور با تصویر صحبت کردیم. از اینکه آیا تصویر به ذات فریبنده است، و در اینصورت چگونه است که دوبور خود به سراغ تصویر در مقام نمایشی ترین رسانه‌ی جامعه‌ی فعلی می‌رود؟ از طرف دیگر تصویر نوعی میانجی اجتماعی به حساب می‌آید که رابطه‌ی منفعلانه و مادی میان آدم.ها را وساطت می‌کند و به این اعتبار دوبور موضعی تهاجمی نسبت به تل تصاویر اتخاذ می‌کند و می‌خواهد از خلال کسر از دل این تصاویر جایگاه «تصویر داشتن» را به معرض نمایش بگذارد. 

از سوی دیگر مسأله‌ی بدیل برای ما مطرح شد. سازش‌ناپذیری افراطی کارگردان بدون ارائه‌ی یک بدیل ایجابی چه معنایی برای ما می‌تواند داشته باشد؟ آیا باید همسو با خود کارگردان انتظار هیچ معماری نظری از او نداشته باشیم و با توجه به موقعیت خود به خوانشی از آن دست بزنیم؟ یا باید بپذیریم که ارائه‌ی بدیل می‌تواند یک مبنای صرفاً سلبی داشته باشد و با ما تعیین چیزهایی که نمی‌خواهیم می‌توانیم به سمت جهانی بیرون از این وضعیت حرکت کنیم؟

اشاره‌ی دوبور به افراد مشخص مانند ایزیدور ایزو و سایر موقعیت‌سازان مسأله‌ی دیگری بود که ما را به فکر واداشت که آیا کارگردان مواجهه‌ای نوستالژیک با گذشته‌ی خود دارد (به ویژه که ستایش‌های زیادی از پاریس دو دهه‌ی قبل در فیلم صورت می‌گرفت)، و آیا نوستالژی در تناقض با سایر حرف‌های دوبور قرار نمی‌گیرد؟ اما اشاره به این دوران و دوستی‌ها همچنین نمونه‌های مشابهی در هر کدام از ما دارد، ما نیز دوران مختلف زندگی‌مان با پیوندها و دوستی‌هایی که برقرار کرده‌ایم باز می.شناسیم و به یاد می‌آوریم. 

همچنین با موضع «بیرون از تمام نقدها»ی فیلم پرداختیم، چیزی که خود کارگردان ادعا می‌کند و برای ما نیز نسبت به فیلم.های دیگری که دیده بودیم کمابیش مشهود بود. بیرون بودن از تمام نقدهای رایج شاید به این سبب باشد که فیلم به جای صرف رمزگشایی از جهان فعلی، همچنین متنی ارائه می.دهد که با هیچ کدام از ملاک‌های موجود قابل رمزگذاری و رام شدن نیستند، شاید به همین خاطر باشد که با گذر زمان، به جای اصلاح نظریه‌های دوبور، این زمانه است که هر چه بیشتر با آرای او همگرا می‌شود.


Report Page