44

44


۴۴

#رئیس پر دردسر

یعنی متئو از کی اینجا بود

کدوم حرف هامو شنیده بود 

لب گزیرم تا برم بیرون 

اما متئو هولم داد داخل 

هین آرومی گفتم و متئو گفت 

- کاندوم دادم ... پشت کن ...

نا با ورانه نگاهش کردمو گفتم

- نمیشه ...

صورتش خیلی جدی بود 

اخم کرد و گفت 

- پشت کن‌...

شوکه چرخیدم به پشت سرم 

با تردید خم شدم و متئو دامنمو داد بالا 

شورتمو پائین داد و نخ تامپون بین پامو کشید 

تامپون رو تو سطل زباله انداخت و صدای باز شدن زیپ شلوارش اومد 

قلبم اومد تو دهنم

باورم نمیشد

تو دستشویی شرکت 

اونم وسط پریود 

متئو میخواست ...

با ضربا اول متئو فکرم از ذانم پاک شد 

با درد و لذت آهی گفتم و متئو گفت 

- دوست دارم صداتو بشنوم اما دوست ندارم شرکت خبر دار بشن 

لب گززدم و متئو ضربه بعدی رو کوبید 

نفسم رفت اما جیزی نگفتم

باسنمو تو دستاش فشرد و شروع کرد 

با هر ضربه تنم میلرزید .سرعتشو بیشتر کرد

دیر تر از دفعات قبل ارضا شدم

اما شدید تر از قبل بود

بدنم هنوز داشت نبض میزد که حس کردم متئو ارضا شد

خودشو بیرون کشید و بد دستمال سریع خودشو تمیز کرد 

نفس نفس میزدم 

متئو کاندم و دستماد هارو تو سطل زباله ریخت

حتی منم تمیز کرد

شورت و دامننن مرتب کرد و گفت 

- اگر بازم کاری داشتی بی تعارف به من بگو ! 

با سر گیجا و کرختی صاف ایستادم 

متئو چشمکی زد و رفت بیرون 

به جای خالیش نگاه کردم

من همین الان وسط پریود تو توالت سرکت با رئیسم سکس داشتم 

خدایا ... 

من عقلمو از دست دادم 

از سرویس اومدم بیرون

سریع یا تامپون دیگه برداشتم و برگشتم تو سرویس 

کارمو کردم 

آهی کشیدم و اومدم بیرون که اینبار با جاناتان رو به رو شدم 

با اخم سر تا پامو نگاه کرد و گفت



دسترسی به قسمت اول رمان #راز_زمرد بر اساس واقعیت و سکسی و هات 👇

https://t.me/falomah/69624

Report Page