43

43

رمان دمی گاد به قلم ملودی

سلام دوستان. امروز به مناسبت یه اتفاق خوب که واسم افتاده فایل کامل رمان تبدیل شده ام رو با تخفیف به قیمت ۷ تومن میتونید تهیه کنید

https://t.me/mynovelsell/338


43

از این حرفم کیت شوکه نگاهم کرد

لب زد 

- دیوونه شدی؟

سری تکون دادمو گفتم 

- آره از دست شما دیوونه شدم. بهتره شمام به تعادل برسین قبل از اینکه هر دو دیوونه بشین

برگشتم عقب تر و گفتم 

- برین ویلای تابستونی. من یکم اون خونه لعنتی رو برای خودم میخوام

مکث نکردم جواب بدن . برگشتم سمت خونه

خسته بودم . باید میخوابیدم 

خیلی زیاد ...

لعنت به تو بوروس که تو ذهن منم مدام میچرخی... یعنی رابطه بوروس با کیت چطور بود؟ 

چقدر لذت بخش بود که رین رو انقدر عصبی میکنه ؟

بوروس با هاطار دختر بوده 

رین هزار سال برای کیت صبر کرده بود 

این وسط کسی که بیشتر عذاب میکشید رین بود ...

وارد خونه شدمو لخت شدم

فقط با لباس زیر رفتم زیر پتو 

وقتی بیدار شدم دوش میگیرم. الان خیلی خسته ام 

داستان از زبان بوروس :

به دوتا دختر لخت با بدن های خیس دو طرفم نگاه کردم و بلند شدم

خوب بود

هم سیر شدم از خون ...

هم ارضا شدم ...

ضربه محکمی به باسن دختر سفید کنارم زدم 

دستمو رو سرخی باسنش کشیدمو ناخداگاه لبخند زدم

یه روز اینجوری اون باسن خوش فرم آنی رو سرخ میکنم 

لباس هامو برداشتم

رفتم سمت سرویس حمام اختصاصی تو اتاق و گفتم 

- کمشین بیرون ... دفعه بعد اینجوری وا برین اخراج میشین 

نگاهشون نکردم و رفتم حمام 

هر دو از جلو و عقب حسابی سرویس دادن

اما ...

کافی نبود

شاید برای بوروسی که طلسم بود کافی بود

اما برای من ... الان...

الان که شهوتم بیشتر شده و هیچ طلسمی رو خوی درونم نیست ...

این دخترا کافی نبودن

شاید دفعه بعد باید سه تا دختر میاوردم 

دوش آب گرمو باز کردمو رفتم زیر آب 

گرمای آب حس خوب و عجیبی بهم میداد

اتفاقاتو تو سرم مرور کردم 

ذهنم آروم شده بود

یهو فکری به ذهنم رسید


Report Page