429

429

ال آی

۴۲۹

نور سرخ آروم آروم محو شد 

برگشتم به جایی که مها و ال آی بودن

جز زمین سوخته ...

چیزی نبود 

وجودم یخ زد 

اما ...

من ال آی رو حس میکردم .

همین لحظه ال آی و مها دوباره ظاهر شدن 

خدای من ...

محو شده بودن !

اونم به موقع !

اما مها که بیهوش بود ... چطور محو شدن ؟ 

ال آی آروم از رو مها بلند شد 

خیره به پِرسفونه گفت 

- چقدر یه نفر میتونه پر از نفرت باشه ؟ چطور میتونی کسی که هیچ ربطی بهت نداره رو بکشی؟ 

با دست به مها اشاره کردو گفت 

- مها ... مادر سه تا بچه است ! تو بخاطر نفرتت از من ... حاضری کسی که بیهوش شده رو بکشی ؟ 

پرسفونه پوزخندی زدو گفت 

- این یه جنگه ... کسی که وارد یه جنگ میشه باید برای همه چی آماده باشه

- جنگ؟! آره جنگ توئه پرسفونه! جنگی که مارو وادار به حضور کردی ! برای حفاظت از خودمون و عزیزانمون .

پرسفونه به حرف ال آی پوزخند زدو گفت 

- وقتی داشتی از لطف من سو استفاده میکردی باید با اینجا فکر میکردی 

به سمت ال آی اومد.

ال آی اما تکون نخوردو گفت 

- قدرت بی ارزش تو ..چیزی براز سو استفاده من نبود 

پرسفونه آروم گفت 

- من ... بهت قدرتی دادم کا تو دنیا دومی نداشت ! اما تو به جای اینکه دختر خوبی باشی برای من... چکار کردی؟ علیه من بلند شدی 

رو به روی ال آی ایستاد 

آروم زد به کتف ال آی و گفت 

- تو ... لیاقت نداشتی و نداری 

ال آی مچ دست پرسبونا رو گرفتو گفت 

- وقتی کسی ازت چیزی نخواست ... وقتب کسی بهت نیاز نداره ... برتریت قدرت دنیا که خوبه ... بهشتم بهش بدی ! نمیخواد ... فکر کنم خودت تو زندگیت اینو خوب درک درده باشی 

حرف ال آی درست بود 

دقیقا این چیزی بود که پرسفونه خودش تو عذابش غرق بود .

هادس اونو ملکه دنیای مردگان کرده .

بهش قدرت بی پایان داده

اما ... 

پرسفونه خوشحال نیست ...

آروم تبدیل شدم 

می ترسیدم این بحث به جای خوبی نرسه 

به البرز قول دادم مواظب مها باشم 

آروم به سمت مها رفتم 

پرسفونه چشم های پر از خشمش خیره به ال آی بود 

دستشو عقب کشیدو گفت 

- خودتو با من مقایسه نکن 

ال آی پوزخند زدو گفت 

- هرگز... هرگز ... من هیچوقت با تو قابل مقایسه نیستم پرسفونه ... تو وجودت پر از نفرته ... 

پرسفونه پوزخند زد

دستشو بالا گرفت 

یک قدمی ال آی شروع کرد به دریت کردن همون توده های سرخ 

سریع مها رو عقب کشیدم.ال آی گفت 

- باورم نمیشه هادس عاشق تو باشه! کسی که درونش انقدر سیاهه قابل دوست داشته شدن نیست ! 

پرسفونه بلند خندید 

ال آی مثل اون دستسو بالا گرفت

توده های تو دست ال آی آبی بود 

پرسفونه با تمسخر گفت 

- هادس ... عشق ... تو یه بچه احمقی ال آی ... کسی کا عاشقا معشوقو عذاب نمیده. هادس اگر عاشق من بود... منو از خانواده ام نمیدزدید... منو تو اون دنیای سیاه اسیر نمیکرد .

دستاشو کامل باز کرد 

ال آز هم همینکارو کرد

پرسفونه داد زد 

- آره من پر از نفرتم و این نفرتو دوست دارم 

هر دو دستشو به سمت ال آی گرفت 

کاری که دقیقا ال آی هم انجام داد


💖🧚‍♀️💖🧚‍♀️💖

سلام دوستان. اگه دوست داشتین یه رمان داغ و کل کلی بین یه ابرخوناشام و یه دمی گاد شیطون بخونین حتما رمان #دمی گاد ملودی امتحان کنین اینم لینکش 👇

https://t.me/jofthaft/50045

Report Page