42

42


سريع شورتمو تنم كردم و از زير تخت بيرون اومدم.

چند لحظه بعد از رفتنش خودمو به جایی که گفته بود رسوندم.

نمی دونم این عوضی چرا اومد و ضد حال شد ! 


منتظر موندم تا هیراد بیاد . وقتی اومد به سمتش رفتم :

-چی شد ؟ فهمید ؟

دستشو به سمت گونه ام اورد و نوازش وار روش کشید:


-نه بردمش یکم چرت و پرت درباره ماشین گفتم که اون بدبختم حسابی گیج شد بعدشم پیچوندم و اومدم اینجا ...

سرکی به پشت سرش کشیدم :

-نیاد دنبالت ؟

دستشو انداخت دور کمرمو منو به خودش چسبوند :

-نه عزیزم ، نترس !


اب دهنمو قورت دادم به چشای روشنش زل زدم نزدیک اورد و لبش رو روی لبم گذاشت . با شدت شروع به بوسیدنم کرد میون موهام چنگ زد و منو به خودش چسبوند . پایی.ن تنه ش شروع به بزرگ شدن کرده بود . ازش جدا شدم و با خنده گفتم :

-چه کمری!

خندید و دستمو کشید :


-بیا کمرو نشونت بدم دختر .

منو کشید درست میون شمشادها و درختا و مجبورم کرد رو چمنا دراز بکشم ! روم خیمه زد و سرشو نزدیک اورد که متعجب گفتم :


-وای هیراد اینجا ؟

لبخند شروری زد :

-ادم باید چیزای جدید رو تجربه کنه عزیزم !

و لباش رو روی لبم گذاشتم و دستش روی سی.نه هام رفت . زیر دلم باز تو هم پیچید و هیجان وجودمو گرفت .


بعد یه بوسه طولانی ازم فاصله گرفت و شروع کرد به باز کردن دکمه هاش .

هیکلش من رو به وجد اورد و دستمو روی هیکل عضله ایش کشیدم .

گوشه لبم رو به دندون گرفتم و سرش تو گردنم فرو رفت .

لبهاش مثل یه مٌهر داغ روی پوست گردنم می نشست و مور مورم می شد .

دستش که حالا زیر تاپ رفته بود شروع به نوازش دور نافم کرد .


نفس هام تند و نامرتب شد . دوباره داشتم پر می شدم از نیاز و خواستنش !

#p43

Report Page