42

42

Succubus written by hdyh

باید به این رابطه تن بدم 

درهر صورت من که قبلا هزار بار رابطه داشتم 

نباید خیلی سخت باشه

ایان داره الکی منو میترسونه

ولی باید فکر کنم نمیتونم همنطور الکی قبول کنم

شاید داره کلک میزنه 

تا خودم نتونم این چیزایی که گفته رو پیدا کنم نمیتونم حرف هاشو باور کنم 

تاحالا قسمت ممنوعه کتابخونه نرفتم

وقتی برگشتم بهترین زمانه  

همه سرگرم مبارزه هان

باید برگردم تا غیبتم زیاد نشده 

سرمو بلند کردم 

این همه مدت که من فکر میکردم 

ایان فقط زل زده بود به من حرفی نمیزد

نمیدونم چجوری بگم باید برم

-مالیا؟

با صدا زدن اسمم هول شدم

+بله چیه چی شده

-هیچی فقط خواستم بگم زیاد به ضعیف شدن قدرتت فکر نکن دوست ندارم رابطه رو فقط بخاطر قدرتت قبول کنی صبر کن کمی فکر کن به حالت قبلی زندگیت برگرد سر کیسات برو اگه نری ممکنه بهت شک کنن تا زمانی که پیوند نخوریم میتونی رابطه داشته باشی با ادما ولی زمانی که کامل جفت من شی دیگه این اجازه رو نداری حتی اگه بهش فکر کنی عذاب میکشی ن فقط تو برای منم همینه و باعث مرگ میشه وقتی که اماده بودی که فقط من برات باشم باید رابطه رو قبول کنی وگرنه مجبور نیستی 

حرفاش کاملا برام جدیده هیچ ذهنیتی از حرفاش ندارم

-راستی زمانی که میخوای با ادما بخوابی سعی کن نشون رو بپوشونی با قدرت ساخت رویا نمیشه درستش کرد نباید کامل لخت شی حواست باشه اگه کسی حتی آدما نشون رو ببینن خیلی برامون بد میشه ممکنه بمیریم

هیچ ترسی از مرگ نداشتم

ولی ترس از نکشتن ملکه باعث میشد حرف هاشو جدی بگیرم

Report Page