42
رمان دمی گاد به قلم ملودی42
واقعا حق با کیت بود
رین دیگه داشت زیاده روی میکرد
رابطه اونا فقط بخاطر یه طلسم بود
حس واقعی بینشون نبود
برای همین وقتی رین بوروس رو اینجوری یاد آور میکرد کیت بیشتر هم اذیت میشد
خودمو رسوندم به کیت
بازوش رو گرفتم و مانع رفتنش شدم
با صورت خیس از اشک برگشت سمتمو گفت
- آنی ... بزار تنها باشم ...
اما دستش رو رها نکردم و گفتم
- کیت ... تو و رین باید با هم حرف بزنین.... این دوری کردن فقط قضیه رو بزرگتر میکنه
با چشم خیس نگاهم کردو گفت
- آنی نمیبینی رین چقدر علیه من جبهه میگیره؟ انگار من یه خائنم
قبل از اینکه من جواب بدم این رین بود که صداش اومد
- کیت ... من هرگز نمیخواستم این حسو بهت بدم
کیت برگشت سمت رین و گفت
- اما میدی... هر بار با نگاهت با عصبانیتت . این حسو بهم میدی
رین اومد سمت کیت و گفت
- معذرت میخوام... فکر های تو سرت عصبیم میکنه
- پس نخون... فکرای تو سرمو نخون... اونا دست من نیست ...
رین بازو کیتو گرفت
سریع گفتم
- رین اگه تو در مورد بوروس اینجوری حرف نزنی مثل یه آدم معمولی باهاش برخورد کنی مسلما کیت هم درگیر اون افکار نمیشه
شما دوتائی با هم دارین گند میزنین به رابطتون
هر دو به من نگاه کردن
گفتم الان باهان دعوا میکنن
اما در تائید حرفم سر تکون دادن و رین گفت
- من نمیتونم در مورد بوروس عادی حرف بزنم
کیت عصبی گفت
- چرا ؟ چرا نمیتونی ؟
رین هر دو بازو کیتو گفتو گفت
- چون تو مخفیش میکنی . انگار چیزیه که میخوای من نفهمم همین عصبیم میکنه
کیت داد زد
- پی میخوای برات جار بزنم چند بار با بوروس رابطه داشتم و هر بار چطوری بود
هر دو سکوت کردن
رین آروم گفت
- آره... من میخوام همه چیو بدونم
با تاسف سر تکون دادمو گفتم
- چرا ؟ خود آزاری داری ؟
رین بدون نگاه کردن به من خیره به کیت گفت
- آره... چون فقط اینطوری میتونم آروم شم... فقط اینطوری ذهن کیت با من رو راست میشه و کنار من آرومه... من بدون این صداقت آروم نیمشم
هر دو به هم نگاه کردن
دیگه مغزم نمیکشید
این توانایی ذهن خونی رین دردسر شده بود
پوفی کردمو گفتم
- کیت... به نظرم همه چیو براش بگو
هلو لیدیززززز اند جنتلمن 😁
چطورین؟ با کرونا چه میکنین؟ بیاین تو کانال سارا . عکس شخصیت هارو میخوام بزارم. بالا تر تو همین کانال سارا عکس شخصیت های قبلی هم هست 😉😘👇