410

410


410

سیاوش یهو پرید وسط حرفمو گفت 

- این کارو نکردی که ؟

با تکون سر گفتم نه 

دقیق نگاهم کردو گفت 

- میدونی که میتونم بفهمم این کارو کردی یا نه !

چشم هام گرد شدو گفتم 

- چیو بفهمی ؟

سیاوش سکوت کردو گفت 

- دیگه رسیدیم ...

برگشتم سمتی که نگاه کردو نگاه کردم

درسته من تو این یه هفته کاری نکرده بودم

اما یهو حس بدی این حرف سیاوش بهم داد

انگار بخواد مچ منو بگیره 

با فکر به اینکه چطوری بخواد بفهمه یا قصد کنه چیزیو چک کنه بیشتر حالم بد میشد

حس بی ارزش بودن و بی اعتمادی بهم دست میداد

از خودم عصبانی بودم

خواستم سیاوشو تحریک کنم

اما گند زده بودم به حال خوبمون .

سیاوش نفس عمیقی کشیدو در حالی که ماشین پارک میکرد گفت 

- از جائی که بحثمون رفته خوشم نمیاد

سریع گفتم منم 

راننده گفت رسیدیم و سیاوش کرایه رو حساب کرد 

هر دو پیاده شدیم

یه هتل بزرگ و شیک بود

با هم وارد شدیم 

سیاوش چمدونمو میاورد 

به لابی اطلاعات منو پاسپورت منو دادیمو رفتیم تو آسانسور 

هر دو ساکت بودیم

یه سکوت سنگین که انگار میترسیدیم بحث شروع کنیمو راهی که نمیخوایم بره 

بلاخره رسیدیم به اتاقموون و سیاوش درو باز کرد 

ایستاد کنار تا من وارد شم

یه اتاق بزرگ بود با یه تخت بزرگ دو طبقه یه پنجره قدی بزرگ و یه تلویزیون به دیوار زده 

یه میز و دوتا کاناپه دو نفره 

همه چی سفید و سرمه ای بود 

سیاوش پشت سرم وارد شدو گفت 

- به مامانت اینا خبر بده رسیدی

چشمی گفتمو گوشیمو بیرون آوردم

نشستم رو ماناپه کنار پنجره و به اینترنت هتل وصل شدم

با وایبر زنگ زدم به مامانو صحبت کردم 

تما مدت سنگینی نگاه سیاوشو رو خودم حس میکردم

صحبتم که تموم شد آروم برگشتم سمتش 

دیدم با بالا تنه لخت به تاج تخت لم دادو خیره به منه 

نگاهمون که گره خورد اشاره کرد برم سمتش 

سر دوراهی بدی بودم

Report Page