41

41

Succubus written by hdyh

ایان زود تر بلند شد و رفت توی پذیرایی

ظرفارو توی ظرفشویی گذاشتم 

سعی میکردم کارارو لفت بدم 

که دیرتر پیش ایان برم

از چیزی که میخواست بگه میترسیدم

دیگه وقتش بود باید میرفتم پیشش

روبه روی ایان نشستم 

متوجه اومدن نشده بود فکرش مشغول بود گلومو صاف کردم تا حواسش جمع شه

سرشو بالا اوردو نگاهم کرد 

ولی هیچ حرفی نزد فقط زل زده بود بهم

خودم باید شروع میکردم

+پیوند چیه؟

-چیزی که باعث میشه کامل جفت هم شیمو زمان بیشتری از هم دور باشیم

با این حرفش ذوق کردم

+خب چرا زود تر نگفتی؟

-چون باید یه کاری کنیم

چکاری میتونست باشه

+چی؟

-باید باهم بخوابیم

وا اینکه کار منه

+خب اینکه سخت نیست

-متوجه نیسی مالیا خیلی فرق داره با کاری که هر روز انجام میدی اینجا من بیدارم حست میکنم تو دیگه نیستی که خواب منو به تصویر بکشی این حقیقته به جز اینا یه چیز دیگه ام هست

تاحالا نشده بود با خودم فکر کنم که با کسی که بیداره و رابطه دست اونه بخوابم ولی الان که فکر میکنم بنظرم سخته

+دیگه چی هستش؟

-حس میکنم اماده ی شنیدن و درکش نیستی

+بگو 

-ببین توی رابطه های قبل تو خودت اونو میچرخوندی هیچ وقت دردی احساس کردی؟

+نه تاحالا من درد نکشیدم خیلی چیز عادی ای برام بود خودت که میدونی یه کاریه که همیشه و از روی غریزه انجام میدیم ولی چه ربطی داره

-درباره اولین رابطه ی انسان ها خبر داری؟

+منظورت پرده و دردشه؟

-اره ببین اون دردش خیلی کمه زمانی که یه سوکوبوس بخواد با یه اینکوبوس بخوابه هم پرده داره و دردش خیلی بیشتر از چیزیه فکر میکنی یه کار هایی هم هست که زمانی که اولین بار باهم میخوابن انجام میدن تا مهر مالکیت روی هم بزارن ولی من نمیدونم چین توی هر رابطه ای فرق داره هر کسی زمانی که اوج میرسه طرف مقابل رو نشون میکنه

واقعا نمیفهمیدم چی میگه

چون تا الان من هیچ دردی نکشیده بودم

یا اینکه چیزایی که میگه رو اولین باره شنیدم

حرفی برای گفتن نداشتم 

حتی نمیدونستم باید به چی فکر کنم

-مالیا متوجه شدی چی گفتم؟

+نه 

-درکت میکنم من سالهاست دارم روی این موارد تحقیق میکنم ولی هنوز برام قابل درک نیست

+کی باید این کارو انجام بدیم؟

-باید هر دو طرف راضی باشن اگه تو راضی نیستی اشکال نداره ولی هر چی بیشتر طول بکشه زمانی که کنار همیم قدرتمون تضعیف میره

شوکه شدم من نباید قدرتم کم شه

Report Page