41

41


قسمت 41 

#تبدیل_شده 

نیمدونم از تیکه ای که بروس به پیتر انداخت خوشحال بودم یا از دیدن صورت ترسیده پیتر

نفهمیدم بروس کی اومدو خودشو به قاب در رسوند

اصلا از کدوم سمت اومد تو

همین مهم بود که الان اینجاست... 

اینجاست تا حال این عوضی رو بگیره 

پیتر با تردید نگاهش بین منو بروس چرخیدو گفت 

- تو دیگه کدوم خری...

جمله اش تو گلو خفه شد

چون بوروس دور گردن پیترو گرفتو از زمین بلندش کرد

تو چشم های وحشت زده اش خیره شدو گفت 

- یه بار دیگه فقط دستت بخوره به کیت میفهمی من کی هستم ... هرچند شک دارم اون موقع زنده باشی

با این حرف، پیتر که صورتش داشت کبود میشدو پرت کرد رو زمین 

داد زد 

- گمشو برو بیرون و دیگه این سمتا نیا 

پیتر مثل گربه زخمی خودشو جمع کردو دوئید بیرون

بوروس عصبانی نگاهم کردو داد زد

- مگه بهت نگفتم درو باز نکن 

منم داد زدم 

- کلید داشت خودش اومد . سر منم داد نزن

با این حرف پشت کردم به بروس رفتم سر کیفم 

با حرص وسایلمو جمع کردم که بروس گفت 

- معذرت میخوام عصبی شدم 

نفس عمیق کشیدمو گفتم 

- مرسی نجاتم دادی 

صدای خنده تو گلو بوروس اومد 

برگشتم سمتش که گفت 

- اما تیشرتتو برعکس پوشیدی 

با این حرفش تازه فهمیدم چکار کردم

با حرص گفتم 

- اون احمق اومد تو من فقط هرچی دستم اومد پوشیدم

اینو گفتمو تیشرتمو بیرون آوردم 

اما تا سرم از داخل لباس بیرون اومد بوروس دیدم که رو به رو منه 

دستشو رو قسمت لخت کمر و سینه هام کشیدو قبل اینکه حرف بزنم مثل یه ببر گرسنه افتاد به جون لب های من

Report Page