41

41


41

به صورتش نگاه کردم 

من این مردو دوست داشتم

اما خیلی جنبه های مخفی و ناشناس تو وجودش بود 

تو این مدت همیشه دور از هم بودیم 

دورادور با هم بودیمو هیچوقت بیشتر از یکهفته کنار هم نبودیم

برای همین حس میکردم این رابطه راه دور باعث شده هم نسبت به همدیگه حریص بشیم و هم... انگار تو ذهنمون یه تصویر دیگه از همدیگه بسازیم 

ابروهای عثمان بالا پریدو با ذوق گفت 

- اوه هانا... اینارو ... خدای من اینارو چطور داشتی 

خندیدمو به سه تا قاب عکس تو دست عثمان نگاه کردم

عکس هامون بود... عکس های خاص ... اولین بار که با هم بیرون رفتیم

روزی که تو اهرام مصر به هم اعتراف کریم و روزی که ازم خواستگاری کرد . لبخند زدمو گفتم 

- بهت گفته بودم من عشق عکسم 

خندیدو خم شد. گونه ام رو نرم بوسیدو گفت 

- مرسی. واقعا دوست داشتنی هستن 

لبخند زدمو آروم چرخیدم با این حرکت عشمان گونه دیگه ام رو بوسیدو گفت 

- حیف که خسته ای وگرنه 

مشت نرمی به پهلوش زدمو گفتم 

- وگرنه چی ؟ تو چقدر پر روئی ... نه به اون روزا که هی خودتو کنترل میکردی من شک میکردم سالم باشی. نه به الان که هی خودتو کنترل نمیکنی آدمو میترسونی 

عثمان از حرفم بلند خندید کنارم به پهلو دراز کشیدو گفت 

- هانا... درسته من تو آمریکا زندگی میکنم و ظاهرم امروزیه اما خیلی از اعتقادات دینیم برام مهمه ... برای همین بود که دوست داشتم رسومو به جا بیارم و قبل عروسیمون رابطه نداشته باشیم . برای من این یه کنترل جذاب بود

آروم آروم بند پیراهنمو از شونه هام کنار دادو گفت 

- اما حالا ... دیگه تو برای من حلالی... 

- حلال ؟

- اوهوم... 

- بعنی چی ؟

آروم چرخید روم و گفت

- یعنی باید ...



🔞🔞🔞🔞😉😉👇👇

سلام دوستان. اگه دوست داشتین یه رمان داغ و کل کلی بین یه ابرخوناشام و یه دمی گاد شیطون بخونین حتما رمان #دمی گاد ملودی امتحان کنین اینم لینکش 👇

https://t.me/jofthaft/50045




Report Page