40

40


۴۰

#رئیس_پردردسر 

خودمو کمی عقب کشیدم و گفتم

- متئو من که هنوز بهت جواب ندادم 

به تای ابروهاش رفت بالا و گفت

- چه ربطی داره! نمیتونم وضعیت کارمندمو چک کنم 

سعی کردم آروم باشم اما ابروهام بدون اراده من بالا پرید 

تا حدودی عصبانی گفتم 

- قبلا که وضعیت من براتون مهم نبود 

متئو لبخند مغرورانه ای زدو گفت 

- اون مال قبل چشیدن مزه ات بود مارگارت 

چشمکی زد 

بازومو گرفت و منو برگردوند سر جایی که قبلا بودم

دستشو رو باسنم کشید و گفت 

- از این به بعد برنامه همینه! چه تو جوابت به من مثبت باشه چه نه! من هر وقت بخوام چکت میکنم. مگه اینکه بخوای از شرکت من ... بری ...

چشم هامو بستم و نفس عمیق کشیدم

لمس دست متئو دوست داشتم .

اما لمسش تحریکم میکردو باعث میشد بیشتر بخوام 

اونوقت اگر جوابم نه باشه به متئو 

حالم جهنم میشه

شک ندارم متئو میخواد از قصد اذیتم کنه و منو تحت فشار بزاره

وگرنه این رفتارش دلیلی نداره

متئو رستشو رو پام کشید و برد زیر دامنم که خودمو کامل عقب کشیدم

اخم کردو گفت

- عجله کن مارگارت ، کدو بزن چقدر مکث داری 

لب هامو فشردم

سریع یوزر و پسورد خودمو زدم و متئو زیر دامنم یه سمت باسنمو تو دستش فشرد 

ناخداگاه آه گفتم 

اما اینبار سریع خودمو عقب کشپیدم

دامنمو مرتب کردمو بدون نگاه کردن به متئو از اتاق خارج شدم

لعنتی ...

چرا به همون دختر خوشگل و خوش اندام پا ندادی؟

چرا من ؟ 

پشت میزم نشستم و صپورتمو با دستم پوشوندم 

اما باز صدای پیجرم بلند شد و متیو گفت

Report Page