40
قسمت 40
#تبدیل_شده
نگران به بوروس نگاه کردم که گفت
- دوست پسر چلمنگشه
- پیتر؟
- همممم... جواب ندیم خودش میره
با این حرف بوروس جسد رز برداشتو گفت
- لباس بپوش تا من برگردم. جائی نمیری ها خودم میام دنبالت میبرمت دانشگاه
خواستم بگم کجا میری که بروس از پنجره بیرون پرید
هنگ بودم
کجا رفت ؟
صدای زنگ قطع نمیشد
بهش توجه نکردمو لباس پوشیدم
تازه لباس زیر پوشیده بودم و داشتم شلوار میپوشیدم که صدای کلید خوردن به در اومد
جا خوردم
سریع شلوارمو کشیدم بالا و دنبال یه تیشرت گشم که صدای پیتر اومد
- رز ؟
تیشرتمو پوشیدمو برگشتم سمت در که دیدم پیتر تو قاب در اتاق منه و داره منو دیدی میزنه
نیشخندی زدو گفت
- چه سینه های خوبی داری کیت
اخم کردم بهشو گفتم
- خیلی پر روئی پیتر... کلید اینجارو بهم پس بده
- مگه از تو گرفتم که به تو پس بدم
دستمو به سمتش گرفتمو گفتم
- کلیدارو پس بده... هم تو هم رز از این خونه بایدب رین
پیتر بلند خندیدو گفت
- نه دیگه نداشتیم. فکر کردی به همین سادگیه؟ اگه مشکل داری خودت باید بری
دستمو به کمر زدمو گفتم
- کاری نکن زنگ بزنم ب پلیس
اومد سمتمو گفت
- پلیس چرا لازم باشه کاری میکنم که زنگ بزنی به اورژانس
از تحدیدش ترسیدم
نکنه اونم از همون گایو ها باشه که بروس گفته
خودمو حفظ کردمو گفتم
- میدونی من چرا تا الان هم خونه نداشتم پیتر؟
بازم به سمتم اومدو در حالی که بر اندازم میکرد دورم چرخیدو گفت
- چون تو یه دختر همجنس گرای ترسوئی که نمیتونی با دخترا هم خونه شیو جلو تحریک خودتو بگیری ؟
با این حرف یهو بازومو گرفتو منو کشید تو بغلش
اما سریع هولش دادمو خودمو عقب کشید
قهقه زدو گفت
- چیه مرد دوست نداری ؟
قبل اینکه من چیزی بگم صدای بوروس از جلو در اومد که گفت
- من که مردی اینجا نمیبینم !