40

40


#۴۰

از ترس گوشیو خاموش کردم گذاشتم ته کیفم

اما شورتم باز خیس شده بود

دوست داشتم بزنم زیر گریه

حس یه هرزه رو داشتم

کسی که همش فکر سکسه 

نفهمیدم کلاس چطور گذشت

بین کلاس ها رفتم تو سرویس گوشیو روشن کردم

عکسی که محمد فرستاده بودو پاک کردم و نوشتم

- بیشعور وسط کلاسم این چی بود فرستادی

سریع جواب داد

- گفتم شاید دو نفر ببینن مشتری شن

علامت حال بهم خوردن فرستادم براش

واقعا هم کارش مسخره بود 

خواستم از چت بیام بیرون که محمد گفت

- الان زنگ بزن مامامت . بگو دوستت دعوتت کرده ازش اجازه بگیر که جواب بدی

فکر بدی نبود

اینجوری باور پذیر تر بود

نوشتم

- باشه فقط اگه بابام خواست خودش منو برسونه چکار کنم

- برسونه. آدرس میدم برسونه بعد از اونجا با هم میریم

- اگه خواست مادر دوستمو ببینه مطمئن شه چی؟

محمد علامت خنده فرستادو گفت

- بسه دیبا مگه دو سالته. بگو دوستم میاد با پدرش دنبالم همه با هم میریم.

باشه ای گفتمو از سرویس خارج شدم

زنگ زدم به مامان

استرس داشت خفه ام میکرد

دیبا نری اونجا پاره شی برگردی 

داشتم پشیمون میشدم که مامان جواب داد 

- الو ... دیبا ؟ چیزی شده زنگ زدی؟ 

- سلام مامان. خواستم ازت اجازه بگیرم. مامان خیلی تند قبل تموم شدن حرفم پرسید 

- اجازه چی؟

سریع گفتم

- آخر هفته دوستم تولدش دعوتم کرده...

نذاشت ادامه بدم و گفت

- کیه؟ تو دوست تولدی نداشتی؟ این سن مگه کسی تولد میگیره !؟

نفس عمیقی گرفتم تا از کوره در نرم

یه حرفایی میزدن که با عقل جور در نمی اومد

طرف میخواد تولد بگیره آخه به شما چه!

این حرفو خوردم و تند تند گفتم

- شوهرش داره براش تولد میگیره . الانم گفتم اجازه بگیرم میشه منم برم با بچه ها. بابای دوستم میخواد دوستمو ببره ،میاد منم میگیرن و شبم میرسونن .

مامان مکث کردو گفت

- بابات باید اجازه بده. من نمیتونم اجازه بدم 

- الان چی بگم ؟

- بگو شب جواب میدی ! 

مکث کردم 

واقعا اگه تولد یه دوستم بود انقدر احمقانه میخواستن منو سر بدوئونن ؟!

نمیدونم الکی داشتم‌حساس میشدم یا واقعا انقدر رفتارشون رو مخ بود

باشه ای گفتمو قطع کردم

محمد سریع زنگ زد 

- چی شد دیبا ؟

- گفت شب بابام باید اجازه بده

- خوبه باز همین اول نگفت نه. آدرس و مشخصات میدم. شماره خواهرمم میفرستم برات لازم بود باهاش حرف بزنن

بی حوصله گفتم

- ول کن محمد بیخیال این مهمونی . حوصله دردسر ندارم.

محمد خندیدو گفت 

- عمرا بیخیالش بشم دیبا. میخوام یه دست درست حسابی بکنمت ها !

Report Page