آدام کورتیس، دریاچه‌ی تلخ

آدام کورتیس، دریاچه‌ی تلخ

گزارش جلسه‌ی اکران


چهارشنبه فیلم تلویزیونی سال ۲۰۱۵ آدام کورتیس را دیدیم. فیلمی که با تصاویر آرشیوی و تکیه کلام‌های روایی آشنای رسانه‌های توده‌ای پیش می‌رود: «این قصه داستانی است از...» و «اما یکی بود که جور دیگری فکر می کرد...». حتی در برخی موارد تصاویر آرشیوی را با حوصله و آهسته، چنان با موسیقی تلفیق می‌کند که شباهت زیادی به فیلم.های هنری می‌یابد که گویی می‌خواهند فاجعه را زیبایی شناختی کنند. در طول فیلم تاریخ افغانستان از میانه‌ی قرن بیستم تا شکل گیری داعش در عراق مرور می‌شود و تصمیمات قدرت گ‌های استعماری با نتایج آن در وضعیت کنونی افغانستان کنار هم قرار می‌گیرند.

حجم زیاد اطلاعات، اشاره‌های گذرا به برخی مسائل مانند احمد شاه مسعود، ریگان و تاچر، و اشغال شوروی، و همینطور ژارگون و اصطلاحات آشنای رسانه‌های توده‌ای مانند «مداخله‌ی بشردوستانه» یا «تجربه‌ی افغانستان برای غرب» برخی از ما را نسبت به فیلم محتاط کرد و ابتدا تلاش کردیم رویکرد و جایگاه فیلم را در مناسبات فعلی منطقه برای خودمان روشن کنیم. آیا می‌توان گفت که فیلم با یک طرح قبلی ابتدا ایرادهای غرب را نشان داده، تا در نهایت مداخلات غرب در منطقه را طبیعی جلوه دهد؟ یا اینکه فیلمساز با استفاده از تمهید تجاهلِ عارف، خود را به ندانستن زده و از همان اصطلاحات رایج استفاده کرده تا در نهایت پوچ و تهی بودن آنها را نشان دهد؟ تناقض میان شیوه‌ی تولید و توزیع چطور در فیلمی مانند دریاچه تلخ مرتفع می‌گردد (توجه داشته باشید که فیلم برای توزیع در اینترنت ساخته شده بود)؟ و البته، جایگاه ما به عنوان جمعی که تلاش می‌کند خود را به تفکر انتقادی مسلح سازد در برابر چنین پرسش‌هایی چیست (توجه داشته باشید که دو اکران پیشین به فیلم تبلیغاتی نازی ها پرداختیم اما چنین پرسش هایی در آنجا مطرح نبود) ؟

در ادامه سعی کردیم جزییات فیلم را برای خودمان تبیین کنیم، به ویژه تمثیل سولاریس که با وضعیت افغانستان هم خوان به نظر می‌رسید. گویی ژارگون حقوق بشری یا به جوامعی تعلق دارد که اساساً نیازی به چنین قانون‌گذاری ندارند چون این حقوق به شکل سیستماتیک در قوانین لحاظ شده، یا به جوامعی می‌رسند که استفاده از ژارگون جهان‌شمول هیچ محلی از اعراب ندارد و عملاً ضمانت اجرایی برای آن وجود نخواهد داشت. با این ترفند، پیام حقوق بشری غرب به افغانستان به خود غرب باز می‌گردد تا خشونت محضِ استعمار را برای اجرای دموکراسی و حقوق بشر را با مادر تمام بمب‌ها برای افغانستان ببرد. اما همچون سولاریس ، که با تابیدن اشعه‌ی ایکس به سیاره‌ی ناشناخته، آن سیاره نیز همان اشعه را بازتاب می‌دهد، غرب بازتاب این تناقض را با خود به خانه می برد.

در نهایت، فیلم نمی‌خواست از سطح رئال پولیتیک و تصمیمات کانون‌های قدرت فراتر برود و به این ترتیب بیش از آنکه فیلمی درباره‌ی تاریخ افغانستان باشد، به بن‌بست‌های فعلی غرب مربوط می شود. در واقع افغانستان برای جمع ما هم به همان اندازه ناشناخته بود و قرار شد چنانچه فیلم مناسبی در این باره پیدا کردیم برای نمایش معرفی کنیم.

Report Page