38

38


+...اخه به بنز بابات دل بسته بودم  

هر دومون زدیم زیر خنده دانیال میدونست پول و ماشین و ثرورتشون ذره ای برام  

مهم نیست و شوخی میکنم  

اما کم کم چهرش توهم رفت 

-...چیشده؟چرااینطوری شدی دانیال ؟ 

+....اون موقع که تازه فهمیده بودم سیاوشو دوست داری فکرمیکردم چون اون از  

ماپولدارترهست تودوسش داری  

ناراحت شدم مگه من چه رفتاری داشتم که دانیال این فکرو کرده بود ؟ 

معترضانه اسمشو صدا کردم  

+....دانیال درسته پدر من به اندازه دایی هام ثروت نداره اما خودت میدونی که  

هیچوقت چیزی برای من کم نذاشته که بخوام بخاطر پول کسیودوس داشته باشم  

یابخوام باهاش ازدواج کنم 

-...میدونم عزیزم اون موقع عصبانی بودم  

کالفه دستشو روی صورتش کشید لبخندی زدو گفت

...ولش کن بیا در موردش صحبت نکنیم  

بحثو عوض کردم و گفتم  

+....کجاداریم میریم حاال؟ 

-...اوه راستی خوب شد گفتی یکی از دوستام االن بهم زنگ زد توی مسیر که بودم  

باچندتا از بچها یجاجمع شدن گفتن ماهم بریم پیششون  

+....دانیال من لباسام مناسب نیست  

سختم بود که بخوام برم توی جمع کسایی که تاحاال ندیدمشون باشم  

-....بچهای خوبی هستن بیا یبار بریم پشیمون نمیشی  

+...اخه  

-....صحراهمین یبار یچیزی ازت خواستم بیابریم دیگه  

+...خیله خب باسه تاکی طول میکشه ؟ 

-...نمیدونم میخوای یه زنگ به عمه بزن بگو ممکنه شب دیرتر بیای  

به مامان زنگ زدم و باهاش هماهنگ کردم

برای خرید فایل کامل رمان صحرا به قیمت ۱۵تومان میتونید به آیدی زیر پیام بدین 

https://t.me/SJo_sara


💛❤💗💚💜💙

Report Page