379

379


🍁🍁🍁🍁



#دختری_از_جنس_استاد 

#قسمت_سیصد_هفتاد_نه



مشتی به پیشونیم زدم‌.

خم شدم تا کیف و دارو ها رو بردارم که صدای عصبی یه زن رو شنیدم :

_دستت رو بکش اقا داری چکار می کنی!!؟

دستم نرسیده به کیف متوقف شد.

خودمو راست کردم.

با صورت عصبی و‌ حرص دار یه دختر جوون روبه رو شدم.

شرمنده نگاهی بهش کردمو گفتم :

_من شرمنده خانم ندیدم.

فقط خواستم کمک کنم.

دختره خم شد و کیفش رو چنگی زد و داروها رو ریخت تو کیفش و گفت :

_لازم نکرده اقا فقط لطفا عینکی چیزی بزنین.

الان بااین کارت یه ساعت مادرمو حیرون کردی.

چه بی ادب و بد دهن بود.

اخمی کردم.

از این تریبپ دخترا بدم می اومد.

کنار هم نمی رفت.

اومده بود وسط راه رو گرفته بود.

با لحن سردی گفتم :

_خانم میشه یکم خودتونو بکشید کنار رد شدم‌.

سرش رو بلند کرد و نگاهی پر از تحقیقری بهم کرد.

_نه نمیشه.

_یعنی چی خانم خودتو بکش کنار.

_نمی خوام مگه زوره!!!؟

زدی وقتمو گرفتی دو قورتونیمتم باقیه.

همینجا می مونم ببینم چه غلطی می خوای بکنی.

از صدای دادش نگاها همه به سمت ما کشیده شده بود.

کلافه دستی تو موهام کشیدم.

چه ادم‌ خودخواهی.

بچه ی من اونجا داشت از درد گریه می کرد این عوضی اصلا فکر نداشت.

با حرص گفتم :

_بکش کنار.

_اگه نکشم چه غلط...

دستمو بردم جلو و انداختمش کنار که روی زمین افتاد.

حرف توی دهنش ماسید.

جیغی کشید.

انگشت اشارمو کردم سمتش و گفتم :

_کیستو اشتباه گرفتی.

فک نکن می تونی با جیغ جیغ جلب توجه کنی.

من هرزه هایی مثل تورو ،می شناسم.



#صالحه_بانو 



🍁🍁🍁🍁

Report Page