37

37

تبدیل شده

با این حرف سر تا پاشو بر انداز کردم 

کیت با حرص نفسشو بیرون دادو گفت

- منو برگردون خونه ام 

- نه 

لخت به سمت در اتاقم رفتو دستکیره رو بالا و پائین کرد

وقای مطمئن شد قفله برگشت سمتمو با جیغ گفت

- منو ببر خونه ام 

نشستم رو تخت 

مثل اینکه به روش خندیدم پر رو شد

از قدرتم استفاده کردپو با دست بهش اشاره کردم بیاد اینجابر حلاف میلش اومد سمت من

عصبی گفت

- چطوری... چطوری این کارو میکنی؟ 

- بهت که گفتم من ابر خوناشامم

- واقعا خون میخوری 

- میشه یه خوناشام چیز دیگه ای بخوره؟

- از من چی میخوای؟

با سر اشاره کردم بهش بشینه رو تخت و گفتم

- ازت میخوام دختر خوبی باشی! تا فهمیدن کلیت یضیه اینجا آروم بگیری 

- دختر خوب؟ یعنی خوب برای تو

لبخندی زدمو گفتم خوبه زرنگی 

با اخم گفت

- من باید برم دانشگاه . امتحان دارم. اگه ندم حذف میشم 

بی تفاوت گفتم 

- بشی ... دیگه نباید برات مهم باشه

خشمش بیشتر شدو گفت 

- تو نمیتونی منو تا ابد اینجا نگه داری. من پدر و مادر و خانواده دارم. اونا میان دنبالم. همین امروزم بهشون زنگ نزدم مطمئنم نگران شدن

حرف کیت برام تلنگر بود

حق با اون بود

من کاری برای غیب شدن کیت انجام نداده بودم

از طرفی هر کسی کیتو طلسم من کرده ممکنه منتظر غیب شدن کیت باشه

نباید قبل از اینکه از ماجرا سر در بیارمبزارم دیگران بفهمن ...

رو به کیت گفتم

- باشه میبرمت امتحان بدی و به پدرت زنگ بزنی . اما نه بیشتر 

عصبانی گفت

- هی چی فکر کردی ...

قبل اینکه حرفش تموم شه بازوشو با فشار گرفتم

سرمو بردم کنار گوشش و گفتم

- تا شل میگیرم هار نشو ...

با حرص و درد لب زد

- بد دهن ...

دستشو ول کردمو گفتم

- همینه که هست 

بلند شدم و کیت سریع گفت

- من لباس میخوام

Report Page