368

368


رمان تو کانال خصوصی چند روز دیگه تمومه. کلش ۵۵۰ پارته یعنی ۱۸۰ پارت از اینجا جلو تریم .اگه دوست داری ۶ ماه زودتر رمان رو کامل بخونی بدوید بیاید هزینه عضویت فقط ۲۰ هزار تومنه 👇👇👇

https://t.me/ng786f


#نگاریسم

#۳۶۸

ناخوداگاه لب گزیدم و گفتم

- وای نه ... تا قبل عقد نه ! 

مشاور خندید و گفت

- آها... دیدی ... خودتی که مبخوای قطعش کنی ... نه حالت 

نگاهش کردم

سر تکون دادم و گفتم

- تا حدودی ... حالا چکار کنم ؟

لبحند مهربونی بهم زد و گفت 

- یک : با خودت رو راست باش ! دو : با سعید رو راست باش ! سه : جای ترس از لحظه هات لذت ببر و خودت برو تو دل ماجرا و چهار ... 

مکثی کرد و گفت 

- چهار : تا قبل عقد تا جایی که خودت لذت میبری و خط قرمزته برو جلو ... اینجوری شب عقد برات شیرین تر میشه 

سر تکون دادم و لب زدم 

- چشم

صدای زنگ ساعت اومد

تایممون تموم شده بود

تشکر کردم

رفتم بیرون 

سعید منتظرم بود

با لبخند اومد سمتم 

سریع نگاهمو ازش دزدیدم گفتم بریم

گفت نوبت بعدی رو گرفته و رفتیم پائین

بازم حرف نزدم و سعید گفت

- بهتری؟

فقط گفتم هوم 

سوار شدیم و گفت

- بریم شام بیرون

شونه تکون دادم و گفتم هرجور دوست داری 

سعید راه افتاد و گفت

- چی گفت مشاور؟

- هیچی بهم راهکار داد

خیره بودم به بیرون

سعید گفت

- منم باید کاری کنم ؟

با این حرف دستشو گذاشت رو پام

چشم چرخوندم و گفتم

- نه عزیزم... همش کار خودمه ...

دستشو گرفتم

گذاشتم رو دنده و گفتم

- پراید که اتومات نمیشه دستت رو دنده باشه بهتره 

خندید و گفت

- پراید من اتوماته! 

- اون چه آپشنال 

چشمکی بهم زد و گفت

- من خیلی آپشن دارم تازه کجاشو دیدی

بازم چشمک زد

اخم کردم.به بیرون نگاه کردم و گفتم 

- پلک چشمت در نره ...

خندید و گفت

- ای بابا هنوز عصبانی هستی که 

یاد حرف مشاور افتادم

نفس عمیق کشیدم

با آه بیرون دادم و گفتم 

- شصته !!! گاهی شصت و پنج ... اما شصته ....

نگاهش کردم و گفتم

- من سایز سینه ام شصته سعید !شصت!

Report Page