366

366


#نگاریسم 

#۳۶۶

یهو پریدم به سعید و گفتم

- نه من میرم‌

بلند شدمو مثل خل و چل ها زدم بیرون

اما تو مطب هم‌نموندم

رفنم تو راه پله و نفس عمیق کشیدم

تنهایی حالمو بهتر میکرد

واقعا بهم ریخته بودم 

فکر کردم الان سعید میاد 

اما ده دقیقه ای گذشت که سعید اومد و گفت 

- تو برو داخل نگار 

طپزود نگاهم رو ازش دزدیدم

در زدم و رفتم داخل 

مشاور خداروشکر خانم بود و گفت

- خب نگار خانم . آقا سعید همه چیز رو برا من تعریف کرده

ابروهام بالا پرید و گفت

- میدونم یهویی این اتفاقات افتاد شما شوکه شدی. اما لزومی نداری انقدر خشمگین باشی

سریع گفتم 

- نیستم‌

سر تکون داد و گفت 

- هستی ... خوتو تو آینه نگاه کن 

با این نرف به آینه کنارمون اشاره کرد

برگشتم سمتش

شوکه شدم از صورتم 

گرفته 

عبوس 

عصبانی 

لب گزیدم

دستمو گرفتم رو صورتمو گفتم

- من اصلا هیکل خوبی ندارم . 

مشاور آروم خندید

خندید؟

به من خندید؟

چرا؟

سرمو بلند کردم

ناراحت نگاهش کردم که گفت 

- البته تعریف خوب از نظر هر کس متفاوته. چیزی که مهمه به دل نشیتن برای طرف مقابله که اینجا این قضیه اتفاق افتاده ؟ 

هنگ نگاهش کردم و گفت

- نگار خانم شما هر اندامی داشته باشی مهمه طرف مقابلت خوشش بیاد که اومده ! دیگه مقایسه خودت با بقیه اشتباهه

سرمو انداختم پائین 

میدونستم حق با مشاورمه

و میدونستم از خودم عصبانیم

که اندامم لوند و مثل دختر های دیگه نیست 

اما نمیتونستم با هر دو کنار بیام 

مشاور گفت 

- میدونی تو هر مشکلی اولین قدم چیه؟

نگاهش که کردم گفت 

- اول باید بپذیری ! بپذیری یه ن

مشکلی داری و بعد باهاش کنار بیای 

سر تکون دادم و گفت

- تو پذیرفتی تو کودکی یه نفر بهت آسیب زده و بعد پذیرش کم کم تونستی باهدش کنار بیای؟

سر تکون دادم و گفتم

- روزی که به مشکلم اعتراف کردم حالم خیلی بهتر شد هرچند همه چی بهم ریخت

خندید و گفت

- الانم بپذیر

سوالی به مشاور نگاه کردم که لبخند زد و گفت

رمان تو کانال خصوصی چند روز دیگه تمومه. اگه دوست داری زودتر رمان رو کامل بخونی بدوید بیاید هزینه عضویت فقط ۲۰ هزار تومنه 👇👇👇

https://t.me/ng786f


Report Page