360

360


360

سلما شاکی اینو گفتو دستشو زد به سینه که سیاوش گفت 

- جطور بود این پسرا خونتون که مرکز شهر بود نمی اومدن پیشتون. از وقتی اومدین اینجا سر و کله شون پیدا شد 

شراره به سلما نگاه کرد

سلما شاکی گفت 

- بحث سی دی رو ول کردین چسبیدین به دوست پسر من ؟

شراره که انگار دل پری از سلما داشت گفت 

- چرا الان شهرام جوابتو نمیده ؟ الان که این دردسر برامون درست کرده

رو به من کردو گفت 

- از تو هم بازجوئی کردن ؟

سر تکون دادمو گفتم 

- کجا بودین شما دوتا ؟

سلما سریع گفت 

- کسی که باید بدونه میدونه

سیاوش پوزخند زدو گفت 

- بله ... خانما خونه شهرام بودن ... آقا بهشون گفته بود برای حفظ جونشون اونجا بمونن تا مثل لیلا نشن .

متعجب نگاهم بین سلما و شراره چرخید 

سلما قشنگ شوکه شده بود که سیاوش از کجا میدونست 

شراره گفت 

- ما نمیدونستیم شهرام میخواد بره اخاذی 

سیاوش گفت 

- خیلی بده به یه نفر بدون شناخت اعتماد کنین ... مثل فرور فتن تو باتلاقه 

از این حرفش برگشتم به سمتش

منم بدون شناخت به سیاوش اعتماد کردم

سوار ماشینش شدمو از اون باغ و مهمونی شوم منو رسوند خونه 

اما حق با سیاوش بود

اگه سیاوش آدم درستی نبود معلوم نبود چه بلایی سرم می اومد

کار درست این بود که وقتی منو از اون اتاق کشید بیرون زنگ بزنم آزانس بیاد و منو برسونه خونه

هرچند اونم امنیت نداشت

کار درست این بود که به مارال اعتماد نمیکردم

نمیرفتم به اون خراب شده ...

با صدای سلما به خودم اومدم که گفت 

- چرا شما باید این اطلاعاتو داشته باشین ؟

سیاوش گفت

- سوال درست الان اینه که ... چرا شما هنوز داری از اون پسر دزد و فراری حمایت میکنی؟

با این حرف سیاوش سکوت شد

شراره بلند شدو گفت 

- حمایتی در کار نیست... ما واقعا نمیدونیم کجاست 

به سلما نگاه کردو گفت 

- حداقل من نمیدونم... اگه میدونستم حتما به پلیس میگفتم 

یهو سما با اخم برگشت سمت شراره 

شراره دست به سینه زدو سیاوش گفت 

- جای نگرانی نیست... یا پلیس پیداش میکنه... یا همونی که میخواست ازش اخاذی کنه جازشو به پلیس تحویل میده 

با این حرف سیاوش همه با شوک برگشتیم سمتش که سلما گفت 

- شما از کجا انقدر مطمئنی؟ نکنه خودت کسی هستی که اون فیلمو فرستادی؟


به مناسبت شب یلدا تخفیف دادن 👇🍉🍉

http://t.me/mynovelsell

Report Page