36

36


#پارت۳۶

طولی نکشید که هر دو به اوج رسیدیم ، بیحال کنارش درازکشیدم و بوسه ایی رو گونه ش نشوندم 

_چطور بود؟!" 


 لبخندی زد :" عالی" 


بلند شدم و اروم گفتم : بریم تو اتاق بخوبیم!" نوچی کرد


_یعنی چی؟!

خوابالو گفت :" نمیتونم راه برم!"


پوفی کشیدم و نگاهش کردم به ناچار بغلش گرفتم و به طرف اتاق رفتیم 


رو تخت خوابوندمش یه پتو رو تنه ش کشیدم و خودمم رفتم تا برقا رو خاموش کنم!


مهرنوش خانوم بالاخره اومد و کلاساشو با زیبا شروع کرد زیبا که اول از ناز و عشوه مهرنوش خانوم کلی تعجب بود 


حق داشت !! اما به کارش وارد بود میدونستم کمتر از یک هفته زیبا رو از این رو به اون میکنه!  


بعد از رفنن مهرنوش خانوم با زیبا نهاری که مامان داده بود و خوردیم با اینکه از دست مهرنوش کلی خسته شده اما باید سرکلاس علیم میرفت "


بالاخره علیم اومد و شروع کرد به تدرس کردن قرار بود اول زبون فارسی سپس انگلیسی رو یادش بده!


که کلی زمان میبرد ، بعد از پایان کلاس علی رو صدا کردم "جانم؟!


 دستی به گوشه ی لبم کشیدم :" چند وقته یاد میگیره؟! 


_دختر باهوشیه با دقت گوش میده ولی خب یکم درسا واسش مشکله باید صبر کنیم!'


_تا دوماه یکم راه میوفته؟!


سرشو تکون داد و به شونه م ضربه ایی زد : "اره"

Report Page