36

36


۳۶

خون ؟

الان !

یعنی پریود شده بودم 

نشستم رو توالت اما خون خیلی سرت تر از انتظارم بود 

کار هامو کردمو چند برگ دستمال کاغذی گذاشتم بین پام 

بدون هیچ کیف یا وسیله ای اومده بودم 

در سرویس رو باز کردم و بلند گفتم

- میشه لباس هامو بدی متئو 

- چرا نمیای بیرون

- پریود شدم 

- لعنتی 

از جواب پر از حرصش ناراحت شدم

لباس هارو آورد برام و گفت

- یه بسته پد بهداشتی تو کابینت هست !

خوشم نمی اومد به وسایل کس دیگه ای دست بزنم 

اما چاره نبود 

لباس پوشیدم و پد بهداشتی گذاشتم 

اومدم بیرون متئو کاملا آماده بود

نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت

- اوه! با این لباس که نمیشه بیای شرکت 

اخم کردم و گفتم

- واقعا میخوای منو مستقیم ببری شرکت؟ من باید دوش بگیرم 

- دیر شده مگی ! من خودمم دوست داشتم دوش بگیرم اما بعد از شرکت با هم میگیریم

اخم کردم 

رفتم سمت در و گفتم

- من که هنوز بهت جواب ندادم ! دیشب کاملا خارج از برنامه بود 

متئو چیزی نگفت 

پشت سرم اومد 

برگشتم سمتش

اخمش تو هم بود

از کنارم رد شد و گفت

- باشه... بریم ...


داستان از زبان متیو 

واقعا مگی درک نمیکنم

بدون هیچ بحثی با من اومد خونه ام

یه سکس آنچنانی داشت

حالا میگه هنوز جواب ندادم

دیشب از نظر من جواب مگی به من بود

اما از نظر خودش؟! هیچی نبود! 

از قدیم همه میدونن نباید با من در بیفتن

اما مگی هی داره پا میذاره رو دم من 

حالا که هم پریوده

هم باید به من جواب بده 

بزار کاری کنم که کم بیاره 

تا خونه مگی ساکت بودیم 

جلو در ایستادم و گفتم

- برو حاضر شو بیا 

در حال پیاده شدن گفت 

- نه مرسی با ماشین خودم میام 

بازوشو گرفتم

متعجب برگشت سمت من 

نگاهم رو لبش موند 

متوجه نگاه من بود

اما دستشو رها کردم و گفتم

- باشه هر جور راحتی

اینبار مردد و با تردید آدوم پیاده شد 

خودت خواستی مگی

به بازی خوش اومدی

Report Page