358

358


358

چند لحظه سکوت شد تا حرف های ال آی تو ذهنم نشست... 

اسد...

نمیتونه تبدیل شه...

بخاطر گاز ال آی ...

مثل رادمهر و بقیه ...

تو ذهنم اتفاقت مرور شد...

همه بعد گاز ال آی بیهوش میشن و تو حالت انسانی بهوش میان .

گرگشون علائم مردن داشت ...

اما به حالت انسان بهوش اومدن ...

پس اون علائم... معنیش این بود که ... 

ال آی ...گرگ اونارو نابود کرد ... 

غیر قابل تصور بود 

باورش ممکن نبود 

پدر بزرگ گوی رو به سمت خودش بردو گفت 

- اسد هنوز نفهمیده بخاطر گاز ال آی این اتفاق براش افتاده ... اما رادمهر ئ بقیه فهمیدن ... 

ال آی نگران گفت 

- حالا چی میشه ؟

ناخداگاه گفتم 

- تو گرگ رئیس انجمنو از بین بردی... مسلما تو دردسر افتادیم 

پدر بزرگ دستشو رو گوی گذاشتو گفت 

- فعلا که یه مدتیه از دردسر بیرون نمیایم ... 

ال آی لب گزیدو سرشو پائین انداخت 

درسته همه این اتفاقات بخاطر حضور ال آی پیش اومده بود

اما برای من هنوز حضور ال آی ارزشمند تر بود

با عصبانیت به پدر بزرگ نگاه کردم

اما قبل اینکه من چیزی بگم خاتون گفت 

- ما از زمان مرگ پدر ویهان بدون ماجرا نبودیم. پس عادت داریم. حالا بهتره بگی چاره چیه پیرمرد 

پدر بزرگ نفس خسته ای کشیدو گفت 

- نمیدونم... من حتی دقیق نمیدونم این اتفاق برای هر کسی که ال آی گاز بگیره می افته یا فقط برای دشمن های واقعیش این اتفاق می افته 

ال آی گفت 

- منظورتون اینه ممکنه مرگ گرگ اونا بخاطر این باشه که قصد جون منو داشتن؟

پدر بزرگ سری تکون دادو گفتم 

- فکر نکنم اسد حداقل قصد جون ال آی رو داشته !

پدر بزرگ گفت 

- اگه اون موقع نداشت... الان حتما داره. اون رئیس انجمنه اگه دستور کشتن ال آی رو بده و بگه برای جامعه گرگینه ها خطرناکه ... همه اطاعت میکنن و ما دیگه جائی رو نداریم بهش پناه ببریم ... 

ال آی با نگرانی گفت 

- میشه گوی رو به من بدین 

پدر بزرگ سوالی به ال آی نگاه کردو گفت 

- چی میخوای بپرسی؟

ال آی دستشو به سمت گوی دراز کردو گفت 

- میخوام ببینم میتونم گرگی که از بین بردمو برگردونم یا نه ...

پدر بزرگ چند لحظه مکث کردو خاتون گفت

- اگر بتونی که خیلی خوبه 

ال آی گوی رو گرفتو گفت 

- حس میکنم یه نقطه مجهول این وسط هست ... 

سری تکون دادمو گفتم 

- موافقم ... یه دلیلی بوده که این گرگ ها از بین رفتن ... مثل قدرت پر از پلیدی فوسکا ها که با گاز ال آی از بین میرفت ...

همه تو سکوت سر تکون دادن و ال آی چشم هاشو بست

ال آی ::::::::::::

تو ذهنم همه چیو مرور کردم 

آذرخش غیب شده ...

من با گازم گرگ چند نفرو از بین بردم ...

مثل قدرت فوسکا ها که با گاز من نابود میشد گرگ اونا هم نابود شده بود 

خاتون گفت رو گونه چپم یه نقطه نورانی میبینه که نشون از قدرت انگشتر ماهه ...

همه اینا به هم مربوطه...

فقط باید بفهمم چطوری 

نفس عمیق کشیدمو به سوالمو تو ذهنم مرور کردم 

به گوی نگاه کردم

چشم هامو بستمو زمزمه کردم 

- چطور به آرامش برسم ؟!



سلام دوستان. حالتون چطوره ؟ تو اینستاگرام این سوال خیلی ازم پرسیده شد که رمان #هانا_عروس_شیخ رو کجا رایگان بخونیم.

این لینک دسترسی به قسمت اول این رمان هست و باقی قسمت هارو هم با سرچ هشتک #هانا میتونین تو کانالش بخونین. پس جوین یادتون نره .

ضمنا این رمان آخرشه و کلا ۱۴۰ قسمته . خیلی جالبه من توصیه میکنم بخونین هرچند من هنوز تمومش نکردم 😅😅

داشت لین یادم میرفتا. اینم لینک قسمت اول.

https://t.me/Moooj/90956

پارت هارو مدل پارت های ال آی میزاره. لینکو باید لمس کنین تا پارت بیا

Report Page