355

355


آوا چند لحظه فکر کردو گفت 

-...ولی گیر آوردن گوشی عمو خیلی سخته 

+...آره میدونم ولی هرجور شده باید پیداش کنیم ...الان خونه هست؟ 

-...نه عصر میاد احتمالا 

حامد یکم بعد بهم زنگ زد پرسیدم کاراش پیش رفت یانه!اونم گفت تاحدودی پیش رفته فعلا داره با خریدار جدید مذاکره میکنه ببینه به نتیجه میرسن یانه

+...آوا تا قبل اینکه ب توافق برسن باید بفهمیم 

-...اوف بهار توهمش به من استرس میدی 

با مشت زدم توبازوشو گفتم

+...نترس بابا لو رفتیم من گردن میگیرم 

-...گردن بگیریا قول دادی 

چشمی براش چرخوندم و گفتم خیله خب 

تااومدن عمو به هرروشی که ممکن بود بتونیم گوشیشو گیر بیاریم فکر کردیم 

+...آوا همه ی اینا در حد فرضیه و نقشست توچرا رنگ و روت پریده اخه 


-...بالاخره که باید یکیشو اجرا کنیم دیگه 

+...یجور میگی انگار میخوایم بریم خزانه بانک مرکزیو بزنیم 

دیگه حرفی نزدیم و منتظر موندیم عمو بیاد تا بالاخره به هرنحوی شده گوشیشو گیر بیاریم 

آوا چنددقیقه ای میشد رفته بود تو اشپزخونه 

بلندگفتم

+...چیکار مبکنی اونجا؟ 

صدایی ازش نیومد رفتم داخل اشپزخونه ببینم چیکار میکنه 

تا کمر رفته بود توقابلمه غذا و داشت میخورد 

+...نترکی یوقت 

-...من استرس میگیرم خوراکم زیاد میشه بهار

+...نه اینکه توحالت عادی خوراکت کمه بمیرم برات سوء تغزیه نگیری یوقت 

صدای یه ماشین اومد توحیاط 

از پشت پنجره نگاه کردم 

عمو بالاخره اومد 

ماشینو پارک کردو رفت سمت ساختمونشون 

+...آوا اومدش

Report Page