354

354


354

جند لخظه فقط خیره بهش بودم

خیره به این مرد جا افتاده و جذاب که اگه زود ازدواج میکردو بچه دار میشد الان بچه اش تقریبا هم سن من بود 

اما من بیش از حد عاشقش بودم

حتی عاشق این بی تفاوتیش به من 

دوتا گوی کوچیک که داخل واژنم بود باعث شده بود تمام شورتم خیس شه .

از لباس زیر خیس متنفرم‌

نفس عمیقی کشیدمو بیخیال شب شدم 

اگه قراره امشب تنها خونه خودم باشم

و سیاوش مشکلی با این قضیه نداره 

بهتره منم بهش فکر نکنم

گلومو صاف کردم

سیاوش نیم نگاهی بهم انداخت 

چشماش جدی و بی روح بود 

سریع گفتم

- میشه این لعنتی هارو در بیارم ؟ 

اخمش بیشتر شدو گفت 

- چرا اونوقت ؟ 

- چون نمیخوام شلوارمم مثل شورتم تمام خیس شه 

این جمله رو با عصبانیت گفتم

اما سیاوش به جای اینکه از لحن عصبانی من ،عصبانی بشه ...

خشمش کم شد 

گره بین ابروهاش رفتو لبخند کمرنگی بین لبش نشست 

دکمه رو میزشو زدو صدای قفل شدن در بلند شد 

نگاهشو ازم برداشتو چیزی از داخل لپ تاپش زد

بعد هم به دوربین رو سقف نگاه کردو گفت 

- خب ... حالا بیا بغلم 

حالا من بودم که خشمم رفته بودو جاش شوک اومده بود

سوالی به سیاوش ن.اه کردم که گفت

- مگه نمیخوای از شر اونا راحت شی ... بیا اینجا برات بیارمشون بیرون .‌..


سلتم دوستان. واقعا نوشتن برام تو آخر هفته ها سخته چون تایم خالیم کمه و همسرم دوست نداره وقتی خونه هست من تو گوشی باشم. بابت کوتاهی پارت آخر هفته ها معذرت میخوام اما بیشتر از این در توانم نیست 🌹🌹🌹

Report Page