35
#پارت۳۵
در خونه رو وا کردم با برخلاف انتظارم زیبا بیدار بود و داشت فیلم ترکی نگاه میکرد ...!
حواسش پی من نبود ظرف رو اپن گذاشتم و اروم بهش نزدیک شدم صدای tv چرا انقدر زیاد کرده اخه!
خم شدم رو مبل من پشت سرش بودم اون محو در فیلم سرمو کج کردم و بوسه ایی رو گونه ش زدم که از جاش پرید
و نوک دماغم خورد به صورتش !!! اخ بلندی گفتم و صاف ایستادم اوووف که چقدر درد میکرد
حرصی نگاش کردم دستشو رو قلبش گذاشت بود و تند تند نفس میکشید
_واااای توییی
_ اااخ زدی دماغمو داغون کردی!
شرمنده نگام کرد : ببخشید
سرمو به نشونه ی تاسف تکون دادم که ادامه داد : خب تو منو ترسوندی
در حالی که دماغمو میمالیدم پریدم رو مبل
_خیرسرم خواستم یکم فضا عشقونه شه!
لباشو جلو داد و نگام کرد ... دلم واسه لبای صورتی رنگش قنج رفت
دستشو گرفتم و کشیدمش تو بغلم : لباتو اینجوری نکن!
_چرا؟!
_چون دلم میخواد بخورمش!
_خب بخور
و با باز لباشو جلو داد ... نتونستن تحمل کنم خم شدم رو صورتش و لبامو رو لبای گرمش گذاشتم شروع کردم به مک زدن لباش
همزمان دستمو سمت سینه هاش بردم و مالیدم!! اااخش بلند شد لبشو گاز گرفتم
که صورتش از درد جمع شد توجهی نکردم
و تند تند شروع کردم به مالیدن سینه هاش! خوابوندمش رو مبل و خیمه زدم روش واسه چند لحظه لبامو از رو لباش جدا کردم
تند تند نفس کشید
نفس زنان گفتم : چرا تا الان بیداری توله؟!
شونه ایی بالا انداخت : خب میترسیدم هم خوابم نمیبرد
چشمکی زدم : الان ارضـ* ات میکنم تا خوب بخوابی
و بعد پایان حرفم دستمو بردم سمت لباسش و بالا زدمش
با دیدن لیموهاش جووونی گفتم و حمله بردم سمت سینه هاش با تمام وجود شروع کردم به خوردنش!!! اه و ناله ش بلند شد
و تند تند اه میکشید !!! صدای ملچ ملوچ با صدای tvقاطی شده بود
برجستگــیم داشت شلوارمو پاره میکرد
دلم میخواست اینبار یه رابطه ی کامل رو باهاش داشته باشم اینبار متفاوت تر اما...
بیخیال فکر کردن شدم و لباسشو کامل در اوردم حالا لخت مادر زاد زیرم خوابیده بود
سرتا پاشو لیس زدم تا رسیدم به بهشت صورتی رنگش
اوووف !!! بهشتش از ماله همه ی دوست دخترام خوشگل تر بود...! دلم میخواد فقط بخورمش
و هیچ وقت تموم نشه! لیسی به وسط پاش زدم که چنگی رو شونه م زد
همزمان که به صورتش نگاه میکردم به بهشتشم لیس میزدم
تو فضا بود و داشت لذت میبرد
_ااااخ اووووف بخوررر
یه لیس دیگه به بهشتش زدم و بلند شدم بالای سرش ایستادم و اشاره کردم که زیپ شلوارمو در بیاره
کاری که گفتمو انجام داد ک زیپ شلوارمو وا کرد ... ابنبات نیمه سیخ شدمو تو دستش گرفت
شروع کرد به خوردن و لیس زدن!! چشمامو بستم فقط از ته دل اه میکشیدم
کلاهکمو یه جوری میخورد که داشت جونم در میومد
بعد از چند دقیقه از دهنش کشیدم بیرون و رفتم سمت بهشت خیصش
برجستگیمو به بهشت خیصش مالیدم و شروع کردم به عقب و جلو کردن
_دوست داری؟!
_ارررره خیلی
_جووونم کههههه