35

35

تبدیل شده

تو مال منی ...

صدای بروس تو سرم انگار اکو شد 

یعنی چی که من مال اونم! 

چرا منو طلسم کردن

ناخداگاه لب زدم

- من مال خودمم...

بوروس سرشو آورد کنار گوشمو لب زد 

- درست از اولین باری که خواب منو دیدی ...متعلق به من شدی ...

تو شوک بودم که بروس گردنمو بوسید 

زبونشو رو رگ گردنم کشید

آماده حس کردن درد بودم 

اما بوسه بعدی رو زیر گلوم زد 

دستش وارد حوله ام شدو بدنمو لمس کرد

سینه ام رو تو دستش گرفتو بین سینه هامو بوسید

باید اعنراف میکردم لمسش حس خوبی بهم میداد

حسی که قبلا تجدبه نکرده بودم

حسی که خیچ پسری بهم نمیداد

اما ذهنم تو سوک بود

برای همین آروم هولش دادمو گفتم

- بوروس ... صبر کن ...

انتظار نداشتم این تلاش آرومم جواب بده 

اما بروس یهو خشک شد

آروم دستشو برداشو سرشو از بین سینه هام عقب بردو گفت

- لعنتی ...

شوکه نگاهش کردم

چشم های خمار از شهوتش کم کم عادی شدو عصبی گفت 

چرا صبر کنم ؟ دردت چیه کیت ؟ 

ترسیده بودم 

حوله رو دورم پیچیدمو گفتم 

- تو نمیتونی منو بدزدی بیاری اینجا زندانی کنی و بگی مال منی 

بروس کلافه گفت

- اما میبینی این کارو کردم 

دهنم بازو بسته شد

اما مغزم جوابی نداشت

خودش کلافه گفت

- من نمیخوام بهت تجاوز کنم یا بدون رضایتت باهات رابطه داشته باشم کیت! اما تو هم اینو بفهم من سرنوشت تو ام

عصبی گفتم

- نمیفهمم... چرا؟ یعنی چی ؟ از کجا مطمئنی ... اصلا این ابر خوناشام که میگی چیه ؟ چرا لمست بهم حس خوبی میده !

تا جمله آخر رو گفتم پشیمون شدم

گند زده بودمو چشم های بوروس و لبخند رو لبش داد میزد که گند زدم 

آروم و با رضایت گفت

- پس حس خوبی بهت میده ...

دستشو رو گونه و گردنم کشیدو گفت 

- آرامش و لذت ... آره ؟

دستش بین سینه هام رفتو ناخداگاه چشممو بستم

بدنم چرا داشت بهم خیانت میکرد؟ 

حس کردم بین پام خیس شده و بروس همین لحظه دستشو بین پام برد

Report Page