349

349


#عشق_سخت 

#۳۴۹

اصلا بر نگشتم سمت نگاه 

چون واقعا مطمئن بودم مهرداده

فقط برگشتم سمت بهرام

بازوش رو گرفتم و گفتم‌

- باشه بریم بخریم

بهرام لبخند زدو دوتایی رفتم تو فروشگاه 

بهرام مشکوک گفت

- چی شد بهو نظرت عوض شد

بخشی از حقیقتو گفتم

- من استرس میگیرم به بچه فکر میکنم . دوست دارم از فکر بهش فرار کنم

بهرام دستش دور شونه من حلقه شد

منو به خودش فشرد 

موهامو بوسید

این حرکتش حرکتی بود که زیاد تکرار میشد

اینجور بوسیدن من مال وقتی بود که واقعا حالش خوبه

بلاخده گفت

- استرس نداشته باش. خودم جفتتون رو بزرگ میکنم

با این حرف رفت سمت سه تا مانکن که لباس ست پدر و مادر و بچه بود.

ست تو خونهوای بود 

بلوز و شلوار راه راه سفید و سبز

بهرام گفت 

- این خوبه ها . دختر پسر هم نداره 

خندیدم

سر تکون دادم و بهرام دستمو گرفت و برد سمت دیگه

واقعا بهرام عجیب بود 

دوباره سنگینی نگاه مرداد حس کردم

اما بازم خودمو زدم به بیخیالی و پرسیدم

- بهرام... تو از اینکه من خیلی کوچکتر از تو ام راضی هستی ؟

مشکوک نگاهم کردو گفت 

- چطور؟ 

آخه گاهی یه جوی حرف میزنی انگار از کم سن بودن من شاکی هستی 

گاهیم مثل الان انگار خیلی راضی هستی 

بهرام باز هم خندید 

دساشو رو کمرم گشید و گفت 

- دیبا ... کلا تو معادلات منو بهم زدی ... من از دختر کم سن خوشم نمیوامد. بیست هفت هشت سال و حرفه ای دوست داشتم اما تورو دیدم و بعد سکسمون... کلا نظرم عوض شد

خندیدمو گفتم

- فکر کنم الان ازم تعریف کردی

بهرام هم خندید و گفت

- آره به نظرم

هر دو خندیدیم و بهرام خم شد

گونه ام رو بوسید و گفت 

- از نظر من تو هر مردی رو تحریک میکنی دیبا ...

شونه ای تکون دادو گفت

- حداقل هر مردی با تمایلات شبیه من ...

خواستم بپرسم‌چه تمایلاتی

اما قبل من صدای مهرداد اومد


فقط با ۱۵ هزار تومن دو ماه زودتر کل رمان رو بخونید .سلام دوستان. دو ماه تا پایان رمان تو کانال رایگان مونده . اما اگر بخواید میتونید فایل کامل رو همین الان با تخفیف خریداری کنید

فایل کامل ۲۵ تومنه

اما شما با کد تخفیف aramdiba میتونید امروز این رمان رو فقط با ۱۵ هزار تومن خریداری کنید . فایل کامل بدون سانسور 👇👇

https://t.me/mynovelsell/1222


Report Page