346

346


سلام دوستان. من دیروز براتون پارت گذاشتم فقط تا بزارم شد ساعت ۳ بعد از ظهر. راستش ما دیروز ادمین جدید گرفتیم ایشونم نمیدونم به چه دلیلی پارت نذاشت گفت فردا !

الان اما اگه کانال چک کنید پارت ۳۴۵ یعنی پارت دیروز ادیت شده و سر جای خودش قرار گرفته.

لطفا اول اونو بخونید

بعد پارت امروز بخونید 🙏💜💜



۳۴۶

#زندگی_بنفش 

ناراحت به بهنام نگاه کردم و بهنام گفت 

- اول فکر کردم از سرش میفته

آروم خندید و گفت 

- آخه سعید تو دختر بازی دست همه رو از پشت بسته بود

با تعجب نگاهش کردم

شونه ای تکون دادو گفت

- اما از سرش نیفتاد تازه بد تر هم شد . به قول بچه ها تاوان همه دختر هایی که پیچوند !

آروم پرسیدم

- یعنی خیلی دختر باز بود؟

درسته میدونستم سعید دوست دختر زیاد داشت

اما دختر باز بودن! واقعا؟

بهنام گفت 

- نمیدونم بهتره قضاوت نکنم. سعید هیچوقت با هیچ دختری تو رابطه بلند مدت نبود. فقط یه بازه کوتاهی رابطه های سطحی داشت.

میدونستم بهنام با من رک نیست

روش نمیسه بگه به مدت با یه دختر سوس داشت و بعد میرفت سراغ یکی دیگه

نگرانیم دو چندان شد

چون کسی که خیلی تنوع قبل ازدواج تجربه کرده معمولا بعد ازدواجم دنبال تنوع هست

چیزی که در مورد نیما هم نگرانم میکرد

برگشتم سمت نیما

داشت به ما نگاه میکرد

لبخندی بهش زدم و اونم لبخند زد

رو به بهنام گفتم

- نگار خیلی تو داره اما یعی میکنم باهاش حرف بزنم

بهنام تشکر کرد 

هرچند منم به نظرم سعید حقش بود .

حقش بود که عذاب بکشه چون حال نگارو خیلی بد کرده بود .

مامان اومد تو جمع و با امیسا و لیام همه سر گرم شدیم

شب ت مسیر برگشت با من نشستم پشت فرمون 

نیما پرسید

- با بهنام چی میگفتین ؟

خندیدم و گفتم

- ای فضول چقدر به خودت فشار آوردی تا الان سکوت کنی ها؟

نیم نگاه انداختم به نیما

اما نخندید 

به بیرون نگاه میکرد و آروم گفت 

- نمیدونم بهنام چی گفته اما میخوام بدونی هرچی گفته دلیل نداره کل حقیقت باشه!

هنگ کردم

چی شد 

نیما داشت در مورد چی حرف میزد

نفس عمیق گرفتم تا آروم باشم و لو ندم و گفتم

- خب اگه اینجوریه چرا خودت حقیقتو نمیگی 

قلبم تو سرم میزد 

حالم بد بود

دوست داشتم بزنم کنار 

باز چی شده بود

نیما بدون نگاه کردن به من گفت

Report Page