343

343


#نگاریسم

#۳۴۳

مثل یه فیلم ترسناک بود

همه دوئیدن سمت اتاق 

داد و هوار

جیغ مامان 

من مثل مسخ شده ها آروم بلند شدم

با پاهایی که نا نداشت

رفتم سمت اتاق خواب 

به داخل نگاه کردم

سعید و حمید با بابا درگیر شده بودن

بابا یه تیکه آینه شکسته رو گرفت دستش داد زد

- فکر کردین من مرده ام که شما دوتا حرومزاده ها بیاید تو خونه من !؟

با اون تیکه از آینه خواست حمله کنه به سعید 

اما قبل اینکه برسه مامان با چهارپایه میز آرایش زد تو سر بابا 

بابا با خشم برگشت سمت مامان 

اما قبل اینکه چیزی بگه 

چشم هاش سفید شد و افتاد رو زمین 

حتی وقتی افتاد هم آینه تو دستش بود 

نگاهم به دستش بود

دستش و اون تیکه آینه 

دستی که حای نوازش پدرانه 

هر کار دیگه ای میکرد

بغض داشت خفه ام میکرد

بدون اراده بلند زدم زیر گریه 

اصلا دست خودم نبود

قلبم پر بود از غم

غم از این زندگی

از این دنیا

از اینهمه اتفاق بد که فقط برا من میفتاد

سعید سریع اومد کنارم و بغلم کرد

اصلا برام مهم نبود جلو مامان اینا رفتم بغل سعید

برام مهم نبود جلو اونا داره نوازشم میکنه

من واقعا به این آغوش نیاز داشتم 

سعید موهامو بوسید 

نشست رو مبل کنارمدن و منو نشوند رو پاش 

اشکمو پاک کرد و تو گوشم گفت

- نگار... نگار من ... نگاهم کن ببینم ...

نگاهش نمیکردم

دستاش قاب صورتم کرد

مجبورم کرد سرمو به سمتش بچرخونم و 

قبل اینکه چیزی بگه

لبمو بوسید

دوستان رمان تو کانال حق عضویتی 110 پارت جلو تره. همین الان میتونید رمانو جلو تر فقط به مبلغ ۲۰ هزار تومن از خریداری کنید.

تو کانال عضویتی روزی ۲ پارت میذارم

https://t.me/ng786f

در آخر هم فایل بدون سانسور میدم خدمتتون.


Report Page