338

338


۳۳۸

ال آی قلب و روح منو جادو کرده بود 

یه جادو ناب و زندگی بخش

با هر بوسه وجودم گرم تر میشد و با هر نوازش روحم تازه تر ...

اینبار دیگه میتونستیم آزاد و رها باهم باشیم.

دوتا گرگینه بدون محدودیت ...

ال آی ::::::::

نفس گرم ویهان به بین کتفم میخورد 

پاش رو پای من بودو دستش رو کمرم رد های نوازش رو داغ میکرد 

هر دو نیمه دمر دراز کشیده بودیم 

بخشی از بدن ویهان که رو تنم بود حس خوبی بهم میداد

آرامش

گرما 

حمایت 

ویهان بوسه ای به کتفم زدو گفت 

- اذیتت کردم 

- نه ...

- اما تنت کبود شده...

دست ویهان رو کمرمو گرفتم 

خودمو عقب کشیدم تا کامل تو بغل ویهان قرار بگیرمو هر دو چرخیدیم

به سمت ویهان کانل تو بغلش قرار گرفتمو سرمو گذاشتم رو بازوش 

اینبار این من بودم که نفسمو رو تنش خالی کردمو گفتم 

- امیدوارم تو هم کبود شده باشی

ویهان خندیدو گفت

- من پوستم کلفته 

دستمو رو تنش کشیدمو گفتم 

- من دوستش دارم 

دستمو تو دستش گرفتو به سمت لبش برد

بوسه آرومی رو سر انگشتام زدو گفت

- منم دوستت دارم 

قلبم ذوب شدو لبخند زدم

صورتمو به سینه ویهان چسبوندم

چشم هامو بستمو گفتم

- من بیشتر

خندیدو کمرمو نوازش کرد 

آروم گفت 

- ال آی ... معذرت میخوام به احساست توجه نکردم... تو یه گرگینه جدیدی و کلی حس اای جدیدو تجربه میکنی . اما من یه آلفا بی تجربه ام که این اولین باره اینهمه ماجرا پشت سر هم براش اتفاق افتاده و مسئولیت هاش زیاد شده

آروم لبخندی زدمو گفنم 

- مهم نیست ... میگذره

- میدونم اما نمیخوام بد بگذره 

کتفشو بوسیدمو با شیطنت گفتم

- به من که خوش میگذره 

خندیدو منو چرخوند روی خودش با شیطنت مخصوص خودش گفت 

- ئه ... پس خوش میگذره ؟ 

- اوهوم ...

کمرمو گرفتو گفت 

- بیا دوباره خوش بگذرونیم 

با این کارش بلند خندیدم 

از بغلش خواستم جدا شم و تبدیل بشم که همه چی یهو از کنترلم خارج شد

انگار دیگه جسمم تحت فرمان من نبود

Report Page