336

336

تجربه عشق خاکستری

336

از اخمش جا خوردمو آروم گفتم

- خب ندیدم چکار کنم 

یهو سیاوش خندیدو گفت 

- همین میشه خشونت آرام... همین که من اخم میکنمو تو رنگت میپره و این که تازه خیلی پیش پا افتاده. 

نگاهشو از من گرفت 

تازه فهمیدم چیو میخواست بهم بفهمونه

منم برگشتم به سمت خیابون.

هر دو به رو به رو خیره شدیمو سیاوش گفت

- تو از من هم رفتار خشن دیدی هم برخورد خشن هم رابطه خشن اما هنوز نمیخوای قبول کنی...

مکث کردم 

حق با سیاوش و سپیده است ؟

یا من ؟

بدون نگاه کردن به سیاوش گفتم

- نمیدونم ... هرچی هست رفتارت برای من غیر قابل تحمل نیست ...

نگاهش کردمو گفتم

- اصلا گاهی هم خیلی دوست داشتنیه ...

یه تا ابرو سیاوش باز بالا رفتو ناخداگاه خندیدم و گفتم

- یه تای ابروتو نده بالا حسودیم میشه آخه چطوری این کارو میکنی

سیاوش خندیدو گفت

- بگو از کدوم رفتارای خشن من خوشت میاد تا رازشو بهت بگم

مشکوک نگاهش کردمو گفتم

- جدی میگی؟

سیاوش سر تکون دادو گفت 

- آره به شرط اینکه تو هم کامل بگی

گلومو صاف کردمو گفتم

- خب ... ببین آقا سیاوش خان ! من ... دوست دارم تو یه جوری منو ببوسی که انگار میخوای لبمو بکنی! 

مکث کردم 

نگاهشم نکردم.اما حس کردم لبخند زدو گفتم 

- یا خب ... دوست دارم وقتی تنمو تو دستت فشار میدی ... ام... مخصوصا باسنمو ... بازم بگم ؟

بلاخره بهش نگاه کردم

حدسم درست بود لبخند گنده ای رو لبش بود

اما سریع لبخندشو خوردو پرسید 

- و دیگه؟

نمیدونستم اینو بگم یا نه 

دلمو زدم به دریا و گفتم 

- سیاوش ... وقتی جدی نگاهم میکنی هم دلم میلرزه یعنی چطوری بگم ...

سیاوش آروم گفت 

- تحریک میشی؟


سلام دوستان.

بیشترین ضربه رو قطعی تلگرام به کسب و کارای اینترنتی زده. اگه تونستین حمایت کنین 

https://t.me/shopping_khatkhati

Report Page