334

334


یکم شربت به لیمو آوا برام درست کرد 

خوردم 

حالم بهتر شد 

-...صبرکن اگه بازم پیامی برات اومد بهم نشون بده 

دستمو گرفت و گفت

-...منو مثل خواهرت بدون. کمکت میکنم .من مطمعنم حامد زندگیتونو خراب نمیکنه ولی نمیدونم این وسط داره چه اتفاقایی میفته 

چند بار زنگ زدم برای حامداما جواب نمیداد 

آوا ناهار درست کرد 

زانوهامو بغل کرده بودم و به زندگیم فکر میکردم 

تقه ای به در ورودی خورد 

محسن سرشو اورد داخل و گفت

-...صاحب خونه یالله دارم میام تو 

آوا پا تند کرد سمت اتاقشو زیر لب گفت

+...بیشعوری از صفات بارزشه 

لباسم مناسب بودو نیازی بع تعویض نداشتم 

محسن سمت دیگه میز نشست و گفت

+...آوا رفت لباس عوض کنه تنها نیستم 

همین لحظه آوا هم برگشت رو به محسن گفت

-...سرتو میندازس پایین میای تو نمیگی ما لختیم 

+...‌والا من هردفعه به همین امید سرمو انداختم پایین اومدم اما هردفعه با شکست مواجه شدم

بعدم شیطون به آوا نگاه کرد 

-...بی حیا 

احساس میکردم به تنهایی احتیاج دارن بلند شدم که برم 

اماهمین لحظه دوباره از همون شماره رو گوشیم پیام اومد 

نگاهه منو آوا همزمان رفت روی گوشی 

اروم گفت

-...خودشه؟ 

+...آره 

-...باز کن ببین چی گفته 

+...یه عکس فرستاده 

یه ضربه روی عکس زدم که دانلود شه 

قلبم داشت می ایستاد

فایل #کامل رمان #نبض_دیوانگی به قیمت ۲۲ هزار تومن به فروش میرسه. اگه دوست دارید این فایل رو داشته باشید به مدت محدود با ۱۸ هزار تومن میتونید فایل کانل خریداری کنید. این رمان ۴۶۶پارت هست.برای خرید فایل کامل به ساراپیام بدید :

https://t.me/SJo_sara

دسترسی به قسمت اول رمان #نبض_دیوانگی👇

https://t.me/UltraMind777/30877

Report Page