333

333

رمان ال آی به قلم پرستو.س

۳۳۳

منو رضا سریع بلند شدیم 

اسد به ویهان حمله کرده بود

گرگم با عصبانیت درونم زوزه کشید 

آماده حمله و دفاع از جفتش بود

رضا برگشت سمت من

سعی کردم گرگمو آروم کنم

این یه نبرد آلفاست...

نباید دخالت کنیم ...

ویهان به سمت گردن اسد حمله کرد.

هیچکدوم نتونستن آسیبی به هم بزنن و عقب پریدن 

گرگم اینبار بلند تر از قبل زوزه کشید 

در حدی که ویهان و اسد هم برگشتن سمت من...

حس عجیبی داشتم

درونم انگتر در حال فوران بود 

آروم دستمو گذاشتم رو قلبم تا ضربان قلبمو کنترل کنم

ویهان چرخید تا به سمتم بیاد

اما اسد از این غفلت ویهان استفاده کردو بهش حمله کرد

دیگه چیزی نفهمیدم

یه لحظه من بودم تو حالت انسان 

لحظه بعد من بودم تو حالت گرگ و ...

لحظه بعد دندونام تو گردن گرگ اسد فرو رفت...

کنترل هیچ چیزی دست من نبود

اسد زوزه کشید و خودمو عقب کشیدم اسد رو زمین افتاد 

بدون حرکت 

صدای ویهانو شنیدم که اسممو صدا کرد 

برگشتم سمتش

تو حالت انسان بود 

حس میکردم دارم از حال میرم‌

گرگم به سمت ویهان گام برداشت

اما من انگار ازش جدا شدم 

دنیای دورم دوباره سیاه شد 

پشت پلکم فقط یه چیزی میدیدم.

همزاد گرگم که با همزاد روح نابود میشد ...

ویهان :::::::::

ال آی ...

خدای من ال آی ...

این دختر داست چکار میکرد

به سمتش رفتم

تو حالت گرگ بود

میخواستم آرومش کنم

هرچند حس میکردم دیگه آروم شده

چشم های مشکی گرگش باهام قفل شدو لحظه بعد تو حالت انسان بود 

در حالی که چشم هاش بسته شدو رو زمین افتاد 

قبل اینکه سرش به زمین بخوره خودمو بهش رسوندمو گرفتمش 

رضا با عصبانیت گفت 

- شما قانون شکنی کردین

با این حرف رفت سمت اسد 

اما من برام مهم نبود چی میگه 

پیشونی سرد ال آی رو بوسیدم‌

شروع به نوازش شونه و بازو هاش کردم

ضعیف شده بود 

خیلی ضعیف شدا بودو من اصلا حواسم بهش نبود 

از خودم خسته بودم

همه اتفاقات بهم هجوم آورده بودن و من از پس مدیریت اتفاقات بر نمی اومدم 

ال آی رو بلند کردم 

رو کاناپه گذاشتم 

رضا با ناباوری گفت

- چطور ممکنه؟

نرم رو لب ال آی بوسیدم

تو گوشش گفتم

- برگرد ال آی ... خواهش میکنم 

رضا بلند تر گفت

- امکان نداره 

بلند شدم 

بهش نگاه کردم که با ناباوری نگاهم کردو گفت 

- تو ... تو ... جفتت ... اسد رو کشتین! 

چی 

چی داشت میگفت

به اسد نگاه کردم

اون یه آلفا بود 

یه آلفا قوی تر از همه ما 

ممکن نبود اینجوری بمیره 

اونم با یه گاز ساده 

به سمتش رفتمو گفتم

- چرت نگو رضا . اسد با یه گاز ساده نمیمیره

کنارش زانو زدمو دستمو رو بدنش گذاشتم

اما از چیزی که حس کردم خشکم زد

بدنش سرد بودو نبضش حس نمیشد 

اسد مرده بود؟!!!!

Report Page