332

332


332

با بالا رفتن آسانسور سپیده گفت 

- میدونی چرا بوسیدت ؟

از سوالش تعجب کردم

سوالی نگاهش کردم که با سر به دخترای داخل اشاره کردو گفت

- چون اونا هم جنس گرا هستن ... سیاوش میدونست خواست قلمروشو مشخص کنه

- اوه ... از کجا میدونه 

- نشناختیشون؟ اینا رو تو مراسم دیده بودی... میرقصیدن 

- اوه ... نه چهرشون تو ذهنم نبود

هرچند جواب سپیده چیزی که مد نظر من بود نبود.

من میخواستم بدونم سیاوش از کجا میدونست این دخترا همجنسگرا هستن نه اینکه چهرتا از کجا میشناسه 

سپیده رفت داخل و گفت

- بیا بریم... امروز یه عالمه جنس رسیده

پشت سرش رفتمو گفتم

- همش مرجوعی هستن ؟

- آره... 

- چرا انقدر زیاد ؟

- خب همه از همه چی سر در نمیارن. اینام وسایل حساسی هستن. نود درصد مرجوعی ها بخاطر استفاده نا درسته

سریع گفتم

- مگه کاتالوگ ندارن

- چرا همه دارن اما انگلیسی

- خب چرا ترجمه نمیکنین براشون

سپیده از بین قفسه ها گذشت و گفت 

- خب کار ما نیست... یه شرکت مثل شرکت شما باید ترجمه کنه. شما در واقع وارد کننده هستین

مکث کردم

سپیده یه بسته رو بهم دادو گفت 

- مثلا اینو ببین. روش هم کشیده به سمت چپ باز میشه اما از جا کندنش

خندیدمو گفتم

- گویا مصرف کننده هاش خیلی هم با دقت نیستن

سپیده بسته رو از دستم گرفت

خندیدو گفت

- اگه با دقت بودن که وضع این نبود. 

با این حرف رفت سمت میز انتهایی و پشت میز نشست

اشاره کرد بشینم رو صندلی نزدیک میز و گفت 

- دوست دارم با هم صحبت کنیم اما خیلی کار هست. البته فکر کنم با کمکت بشه زودتر جمع کنیم و قبل اومدن سیاوش یه گپی بزنیم

لبخند زدمو گفتم 

- خوشحال میشم کمک کنم

به جعبه های رو به رو اشاره کردو گفت 

- دوست داری مرجمعی هارو چک کنی یا لیستو ؟

با فکر به اینکه مرجوعی ها وسایل جنسی استفاده شده هست سریع گفتم

- لیستو 

لبخندی زد 

لیستو به من دادو گفت 

- خوبه... از زن سیاوش انتخاب دیگه ای هم انتظار نمیرفت

با این حرف بلند شد تا بره که گفتم 

- چرا اینو میگی ؟

Report Page