331

331


زیر لب و با صدای اروم گفت ولی من شنیدم 

بازوشو گرفتم و چرخوندمش 

-...صبرکن ببینم...توومحسن؟ آره؟

+...آره متاسفانه چطوری فهمیدی 

-...کیه که نفهمه این نگاهای عاشقونه رو...حالا چرا متاسفانه 

+...چون آدم اشتباهیه 

-...مگه چیشده؟ 

حامد صدامون کرد آوا زودتراز من راه افتاد 

+...ببخیال بهار طولانیه بیا بریم

رسیدیم به حامد و دیگه نشد حرف بزنیم 

آوا رفت رو به حامد گفتم

+...خوبی ؟

-...اگه بذارن بله

از پلها رفت پایین منم دنبالش رفتم 

نشست روی تاب و اشاره کرد بشینم کنارش 

چنددقیقه توهمون حالت موندیم 


چیزی نگفتم تاخودش شروع کنه

-...وقتی میگم اینجا فقط از دور خوبه باور نمیکنی ...هنوز سه روز نیست اینجاییم دوباره شروع کردن 

چیزی از حرفاش نمیفهمیدم 

+...میشه دقیق توضیح بدی 


-...تواین خونه تصمیمی که برای زندگیت میگیری براشون مهم نیست هرطور خودشون بخوان ادامه میدن ...نمیفهمن من زن گرفتم ...زنم تواین خونه هست باز میگن یلدا

Report Page