33

33


رمان هانا تا قسمت آخر تو کانال رایگانه . اما اگر عجله دارین برای خوندن و دوست ندارین‌منتژر پارت بمونین میتونین فایل کاملشو همین الان بخرین اینم آدرس کانالی که توش میتونین فایل کاملو بخرین

http://t.me/mynovelsell

رمان هانا کلا ۱۴۰ قسمته . فقط متاسفانه باید یه گله کنم از اون دسته دوستانی که بخاطر فروش فایل به ادمین پیج حرف های نامربوط زدن. نکته اول اینکه کسی شمارو مجبور به خرید فایل نمیکنه. فایل رو اگه بخواین میخرین اگر نخواین رایگان تو کانال پارت به پارت میخونین پس طلبکار بودن یه عده فقط بیشعوری خودشونو میرسونه 😞 دوم اینکه من ایران نیستم و پولش تو جیب من نمیره این حرفا خیلی زشته که مدام یه عده میزنن نویسنده ها دنبال پولن !!! به فرضم باشه اصلا زندگی همه از جمله نویسنده ها به پول وابسته است چه انتظاری از بقیه دارین وقتی خودتون رایگان یه پر رو برای کسی جا به جا نمیکنین؟!

مورد آخر باید بگم خوشبختانه پول رمان برای یه هدف مشخص قراره صرف بشه که انقدر برام مهم هست که انرژی منفی خیلی ها روم اثر نذاره و فقط به انرژی مثبت هایی که شما دوستان با محبت میفرستین تمرکز کنم و رمان های بعدیمم انشالله با این روال پیش ببرم.من خوشحال میشم نظرات انتقادی سازنده رو بخونم اما غرض ورزی ها برام‌اصلا مهم نیست.

ببخشید پر حرفی کردم . بهتره بریم پارت جدید


اینم پارت : 👇🌹

حس کردم قیافه اش تو هم رفت 

اما سری تکون دادو با هم رفتیم سمت کابین ویژه . کت و کیفمون رو برداشتیمو برگشتیم بیرون

ماشین عثمان جلو در منتظرم بود

خیلی حس خوبی بود انقدر پولدار بودن

بار خاص

کابین ویژه و لیموزین آماده 

واقعا به هرچقدر سختی کشیدن می ارزید. اما هنوز هم معتقد بودم شانس هم در پولدار شدن نوثره . شانس و زکاوت !

سوار ماشین شدیمو عثمان گفت 

- پس قول دادی یه بار دیگه تا صبح با من برقصی 

خندیدمو گفتم 

- انتظار نداشتم انقدر کول و فان باشی عثمان 

ابرو بالا انداخت و گفت 

- چرا ؟

- خوب تو ظاهر خیلی جدی و رسمی داری . بهم حق بده انتظار نداشته باشم این وجه رو هم ازت ببینم

عثمان خندیدو گفت 

- چهره کاری و رسمی هر کسی متفاوته هانا... هارولد هم اینجوریه ؟ نیست 

- ام... تا حدودی ...

هر دو خندیدیم و عثمان گفت 

- با پدرت صحبت میکنم برای سفر مصر . بعد امتحانات فصل خوبیه برای گشتن مصر 

- خیلی گرم نیست ؟

- نه ... دیر تر بریم اما گرم میشه 

- عالیه من خیلی دوست دارم مثل تو کل دنیارو ببینم 

- میدونم. امیدوارم بتونی ببینی حتما 

لبخند زدمو خیلی زودتر از انتظارم نزدیک خونه شدیم . برای همین گفتم 

- لازم نیست منو تا جلو در برسونی ... من پیاده از اینجا میرم

عثمان اخم کردو گفت 

- اصلا فکرشم نکن بزارم پیاده و تنها بری 

- اما آخه ...

Report Page