33

33


یه چیزی به ذهنم رسید 

حال که کیت تقریبا بی هوش بود ... 

چرا یه بار دیگه رابطه نداشته باشم باهاش

بدنم که تحریک شده بود

اونم که خواب بود نمیتونست مخالفت کنه 

برگشتم به سمتش 

نگاهم رو بخش لخت بدنش که از حوله بیرون بود افتاد 

اما تحریک نشدم!!!

یعنی چی ؟!

یعنی دیگه رو من اثر نداره ؟

به سمتش رفتمو حوله رو کامل کنار زدم

سینه های خوش فرمش تو معرض دیدم بود

اما هیچ حسی نداشتم

آروم دستمو رو نوک سینه هاش کشیدم

بازم هیچ حسی نداشتم

مثل همه دختر های عادی بود 

این یعنی چی !!!

خم شدمو بین سینه هاشو بوسیدم

نوکشو زبون کشیدم

گردنشو بوسیدم

اما بازم جواب نداد

پاهاشو باز کردمو به خیسی بین پاش نگاه کردم

از رابطه دیشب هنوز کمی قرمز و مرطوب بود 

آروم دستمو بین پاش کشیدمو کمی انگشتمو فشار ددادم

داغ و خیس بود 

کمی انگشتم وارد شد 

اما بدن من همچنان حسی نشون نداده بود 

دیگه واقعا عصبی شدم 

بلند شدمو بدنشو نگاه کردم

اصلا هم خیلی چیز جذابی نبود

شاید فقط یه بار اینجوریم میکرد

اصلا هم اون چیزی که فکر میکردم

نیست 

مسلما طلسم خونی در کار نیستی و همه اینا شامل حال کیت نمیشه 

بهتره کیتو برگردونم به خونه اش !

احتمالا قدرت خونش هم از بین رفته !

جلو حوله اش رو بستم تا بغلش کنم که صدای آرومش بلند شد 

- بوروس ...

صداش مثل آب داغ از پشت گردنم همه جای بدنمو گرم کردو به صورت خواب و بیدارش نگاه کردم 

بدنم چنان تحریک شد که تا حالا اینجوری نشده بود 

اونم فقط با دیدن صورت خواب آلود کیت ...

Report Page