33

33

رمان آموروفیلیا به قلم ساحل

دهنش مثل ماهی باز و بسته شد 

فکر کردم الان از حال میره

اما رو تخت نشستو لب زد

- چرا؟

شونه ای تکون دادمو گفتم

- چرا نداره ... مرمت ها خبلی هم اولویت ما نیست امی... دیگه لازم نیست تمیزشون کنی

با من و من گفت

- اما... من..‌ نیاز دارم... به کار

سریع گفتم

- کار دیگه هست ... مثلا میتونی تو کافه کار کنی یا صندوقدار بشی یا منشی همین عمارت بشی . راستی تو این عمارت بخش آشپزخونه هم میتونم استخدامت کنم!

میدونستم همه این کارا که میگم چون با بقیه افراد باید در ارتباط باشه برای امیلی ممکن نیست

با ترس نگاهم کردو گفت

- نمیتونم... من ... نمیتونم

ابرویی بالا انداختمو گفتم

- اون دیگه مشکل خودته ... من بهت کار جایگزین پیشنهاد دادم. اتاق خالی کن اگه این کار هارو نمیخوای...

اینو گفتمو برگشتم سمت در

از خودم بدم اومد بخاطر اذیت کردن امیلی

اما مجبور بورم مجابش کنم

از در خواستم برم بیرون که امیلی گفت

- صبر کنین...

سوالی نگاهش کردم که گفت

- میشه ... آشپزخونه ... برم ؟

لعنتی...

اوضاع طبق انتظارم پیش نرفته بود 

بی حوصله گفتم

- از پسش بر میای؟

با ترس گفت 

- کار دیگه ندارین ؟! که مثل مرمت ...

قبل اینکه این فرصت از دست بره پریدم وسط حرفشو گفتم 

- وایسا ببینم ... تو دوست داری با کسی در ارتباط نباشه کارت؟

با ذوق سر تکون داد

خودمو متفکر نشون دادمو گفتم

- خب ... با این شرایط ... یه پیشنهاد دارم برات امیلی اما فقط یه بار فرصت داری بهش جواب بدی ... پس قبل جواب دادن خوب بهش فکر کن

با ترس سر تکون داد

نمبخواستم بترسونمش

برای همین نگفتم برده جنسی من بشو 

آروم تو چشم هاش خیره شدم و گفتم 

- میتونی با یه حقوق خوب 

...همخواب من بشی امیلی ...


سلام دوستان رمان هات و خوناشامی تبدیل شده رو به قلم ملودی تو کانال جفت هفت بخونین . با هشتک #تبدیل لینک تلگراف همه پارتاش میاد

Report Page