327

327


#کوازار

#۳۲۷

چشم های سارا برق زد 

با ذوق گفت 

- آره...

خندیدم و گفتم 

- خب ... بهتره امتحان کنیم

مشکوک نگاهم کرد و گفت

- امتحان ؟

سر تکون دادم و گفتم

- آره چون این اولین باره میخوام با یه نفر دیگه تو بغلم پرواز کنم 

سارا چشم هاش گرد شد

اما قبل از اینکه بخواد مخالفت کنه

به سرعت تو بغلم بلندش کردم و از پنجره بیرون پریدم

دستشو انداخت دور گردنم و جیغ خفه ای کشید 

خندیدم و گفتم

- نترس همه چی تخت کنترله 

چشم هاشو باز کرد و گفت 

- اوه ... چه قوی شدی!

- قوی؟

- اوهوم ... قبلا نمیتونستی منو اینجوری بلند کنی 

خندیدمو گفتم

- قبلا بال هم نداشتم 

سارا با نیش باز گفت 

- اونو که از ذوق سام در آوردی 

نمیشد از حرفش نخندم 

اخم مصنوعی تحویلش دادم

اما نیشم باز بود 

سارا خندید 

به ماه تو آسمون نگاه کردو گفت 

- چقدر بی نظیره 

- اوهوم 

تو سکوت پرواز کردم

وقتی پرواز میکردم

زیر نور ماه

انگار زنده بودم

وجودم لبریز میشد از انرژی 

سارا پرسید

- سام کی میاد؟

- نمیدونم ...

- به نظرت من برم پیش میلاد؟

- اینم نمیدونم 

سارا آهی کشید و گفت 

- دوست ندارم برم ساتی ... 

با تعجب بهش نگاه کردم

اما اون نگاهم نکرد و گفت 

- اول مطمئن بودم... بعد دو دل شدم و ...

نگاهم کرد

نگرانی تو چشم هاش برقی زد و گفت 

- حالا دوست ندارم برم ...

- چرا ؟ 

رو پشت بوم نزدیک ترین ساختمون بلند زیر پام ایستادم و سارا رو زمین گذاشتم

سارا شونه ای تکون داد و گفت 

- ساتی ... میدونم شاید به من بخندی ...

نگاهش رو از من گرفت‌

چرخید سمت ماه و گفت 

- قبلا برام رفتن به یه کشور دیگه و ازدواج هیجان انگیز بود ... اما الان نیست

- منظورت چیه سارا؟

سارا برگشت سمت من و گفت

- کافی نیست ساتی ... الان دیگه برام کافی نیست... من میخوام عاشق بشم... عاشقی رو تجربه کنم... بعد ازدواج کنم... 

مکثی کرد و گفت 

- درست مثل تو ...

تا پارت 445 تو کانال حق عضویتی آماده هست. هزینه عضویت فقط ۲۵ هزار تومنه. روزی دو پارت داریم و بعد پارت گپ چت و نقد و تبادل نظر هم داریم . برای عضویت به نگار پیام بدین

https://t.me/ng786f


Report Page