322

322


دستاش پوست شکممو لمس کرد از کمر شلوارم رد شد

+....چیکار میکنی 

-....خوابتو میپرونم

+...یکی میبینه 

-...هیچکس نمیاد پتوهم رومونه 

دستش دیگه بین پام رسیده بود 

استرس 

هیجان 

همه ی حسامو انگار چند برابر کرده بود 

دستشو از لبه ی شرتم بین پام رسوند 

هیچ حرفی بینمون ردو بدل نمیشد 

توگوشم گفت

-...یکم پاهاتو بازکن 

پامو باز کردم 

-...کمرشلوارتو باز کن بکش پایین تا رونت 

+...حامد یکی میاد

-...بهار...مطمعنی توهمونی هستی که همه جا بدون معطلی و بدون حرف پایه بود ؟ 

حرفش بهم برخورد 

من فقط میترسیدم یکی ببینه ابرومون بره 

حالا که برای حامد مهم نیست پس چرا من حرص بخورم 

کاری که گفت رو انجام دادم 

خودش شرتمو پایین داد 

حالا دیگه جای دستش ازاد بود 

انگشتشو اروم واردم کرد 

دلم میخواست اه بکشم 

ولی نمیشد 

چشمامو بستم

به انگشتش شددوتا 

حرکت دستشو بین پام بیشتر کرد 

خیس بودم 

بدن صفت و اماده ی حامد رو پشتم حس میکردم 

انگشتاشو تند وشدید بین پام حرکت میداد 

داشتم به اوج میرسیدم 

چشمامو بهم فشردم ودرست لحظه آخر صدای قدمایی رو که بهمون نزدیک میشد شنیدم

Report Page