321

321


از سیاوش انتظار نداشتم وسط پارکینگ وایسه و منو ببوسه

اما این کارو کرد 

دستش رو کمرم نشستو منو به سمت آسانسور هدایت کرد 

به نیمرخش نگاه کردم

زیر نور کم سو پارکینگ رد خستگی داشت

اما بازم جذاب بود

میدونستم این جذاب بودن چهره سیاوش فقط برای من نیست و اینو از نگاه بقیه فهمیده بودم

اما اینکه با دیدن چهره اش هم تو دلم اضطراب شیرینی می افتادو بین پام داغ میشد رو نمیدونستم فقط حس و حال منه یا مممکنه یه نفر دیگه هم اینجوری باشه

وارد آسانسور شدیمو سیاوش برگشت سمتم

مشکوک نگاهم کردو گفت

- به چی اینجوری زل زدی 

اخم مصنوعی تحویلش دادمو گفتم

- مال خودمه دوست دارم نگاه کنم

بازوم یا تا ابروشو بالا انداختو مشکوک گفت 

- چی؟

دستمو دراز کردم اون تای بالا پریده ابروشو به زور سعی کردم برگردونم سر جاش و گفتم 

- خب معلومه تو 

خندیدو ابروهاش متقارن شد 

دستمو گرفتو برد سمت لبش

بوسه نرمی رو دستم زد و گفت 

- حتما یه جایی یه کار خوبی کردم که تو مال من شدی

دیگه رو ابرا بودم

نگاهمون گره خورد

اگه در آسانسور باز نمیشد همونجا میبوسیدمش

اما رسیدیم به طبقه ما و از آسانسور خارج شدیم 

تو سکوت در خونه رو باز کرد

رفتم تو و خودش اومد. درو بستو برگشت به مت من که دستمو حلقه کردم دور گردنشو گفتم 

- خیلی دوستت دارم سیاوش ...

انگار من جرقه یه انبار باروت رو زدم

چون چشم های سیاوش تیره تر شدو برق زد 

لب خند چپر غرور رو لبش دلمو لرزوندو خم شد

بی تحمل و بی تاب لبمو بوسید

طوری که نفس کم آوردم

اما رهام نکرد

دستش دور کمرم قرار گرفتو بلندم کرد 

خواستم پاهامو دور کمرش حلقه کنم که منو نشوند رو کنسول نزدیک در و جلو مانتومو کنار زد 

دکمه شلوارمو باز کردو دستامو ستون کردم به رو کنشول و کمرمو کمی بالا دادم که شلوار و شورتو از تنم بیرون کشید 

پرتش کرد سمت پذیرایی و رفت سراغ پیراهنم 

هنوز پنج دقیقه نشده بود اومدیم تو خونه نصف لباس من نبود 

اما باقی لباسم به پتج دقیقه هم زمان احتیاج نداشت 

تو چند لحظه سیاوش منو کامل لخت کرده بود در حالی که خودش کاملا لباس تنش بود 

یهو از لبم جدا شد

یه قدم عقب رفتو منو برانداز کرد

Report Page