317

317


دکتر جوری به من نگاه کرد انگار میخواد ببین عکس العمل من چیه

منم واقعا با این قضیه دیگه مشکل نداشتم

هرچند هنوز واقعی تجربه اش نکرده بودم 

همینجور که به من نگاه میکرد گفت 

- خب ... اول ببینم شما راجع بهش اطلاعات داری؟

سر تکون دادمو گفتم

- بله کاملا 

- با این قضیه مسکلی نداری؟

- با یه بخشش اوکی هستم که به سیاوش گفتم 

دکتر سکوت کرد 

به صندلی تکیه دادو گفت 

- خب عزیزم اینم میدونی تو این قضیه یه بخشش ممکن نیست و مسلما طرف مقابل همه چیزهایی که تو ذهنشه رو باید انجام بده تا راضی شه 

از حرفش ساکت شدم 

همه؟!

جدا؟

به سیاوش نگاه کردم که گفت 

- آرام با همه چیزی که من میخوام اوکیه... با همه جیزی که تو بی دی اس ام هست اوکی نیست 

دکتر سر تکون داد

سریع گفتم 

- نه یه لحظه ... منو تو رو چیزایی که مت اوکیم توافق کردیم ... اما تو نگفتی خودت چی میخوای

استرشم زیاد شد

اصلا بر اساس این توافق ما ا دواج کردیم 

بر اساس این توافق خیال من راحت شده 

حالا دکتر میگه ...

صدای دکتر منو از افکارم بیرون کشید که گفت 

- توافق چیز خوبی نیست تو رابطه... پذیرش بهتره ... میدونین چرا 

سیاوش گفت 

- در واقع مورد مد هم پذیرشه... آرام چیزایی که من میخوامو پذیرفته ... منم همینطور 

بهش نگاه کردمو گفتم

- نه سیاوش ... من نمیدونم هنوز تو دقیق چی میخوای... من فقط چیزایی که دوست ندارمو گفتم و خیلی از چیزایی که تو گفتی رو رد کردم 

سیاوش یکم عصبی شده بود

خواست جواب بده که دکتر گفت

Report Page