312

312


از حرفش ناخداگاه مکث کردم

هم آروم گفته بود

هم قاطع

دقیقا عمون لحنی که تا قلبم و احساسم میرفت

مکث کردم.

نفس عمیق کشیدم

نقطه ضعفم بود 

این لحن و طرز حرف زدن سیاوش نقطه ضعفم بود

حالا نمیتونستم از ذهنم پاکش کنم

نمیتونستم بیخیالش بشم 

حالا هر بار که رابطه داشته باشیم و اینجور که سیاوش میخواد نشه من حس بدی میگیرم

دقیقا یه حس منفی که تمام لذت یه رابطه رو از بین میبره

از اون حس های منفی که مثل خوره میفته تو سرت 

به جون فکرت و ذهنت 


سیاوش که سکوتمو دید گفت

- فقط بیا بریم با دکتر مشورت کنیم ... اگه عوارضش رو شنیدی بازم نخواستی قبول 

نفس کلافه ای کشیدمو گفتم

- باشه اما دکتری که دوست توئه نه ...

خندیدو گفت

- به خدا تو این زمینه آشنا ندارم

چشم چرخوندمو گفتم 

- خداروشکر 

با هم پیاده شدیمو سیاوش گفت 

- آرام ...

نگاهش کردم

لبخندی زدو گفت 

- مرسی 

خیلی لذت بخش بود وقتس سیاوش یا این اخلاق سخت و خشکش... با این چهره مردونه و جدیش ...

لبخند بزنه و بگه مرسی 

چنان لذت بخش بود که حاضر بودم هر کاری کنم تا این اتفاق تکرار شه.

این لبخندو این مرسی...

دستشو گرفتمو گفتم

- مرسی که تو هم به حرفم گوش میدی و البته ... به خواستم احترام میذاری 

لبخند با رضایتی زدو به سمت کلینیک برگشتیم

دکتر زنان خیلی نبود 

سیاوش مشخصاتمونو دادو منتظ موندیم 

برام عجیب بود چرا مشخصات خودشم داده که چشمم افتاد به تابلو دکتر ...

دکتر مریم الهی ... سکس تراپیست...

سکس تراپیست؟

سیاوش میخواست بریم پیش این دکتر !!!

اما چرا ؟!!!

هنگ یه سیاوش نگاه کزدم که گفت

Report Page