31

31

Succubus written by hdyh

یه چیزی رو داره از من پنهون میکنه این رفتارش خیلی رو مخمه ولی خب نمیتونم چیزی بگم چون تازه باهم اشنا شدیم 

-من میدونم تو سوکوبوسی هستی که وارد سرزمین ما شده

با این حرفش شوکه برگشتم سمتش از این حرف میخواد به کجا برسه سعی کردم قبل اینکه چیزی بگه جبهه بگیرمو قیافه ی حق به جانب بگیرم 

+ خب که چی؟

-قبل اینکه بخوام بپرسم چرا اومدی مهم اینه که چجوری تونستی بیای

+ خودمم دقیق نمیدونم تو سرزمین آدما بودم پورتال باز کردم که برگردم خونه ولی وقتی از پورتال رد شدم تو سرزمین شما بودم 

-هر دو سری اینجوری اومدی

این از کجا میدونست

+نه سری اول جسمم تو سرزمین خودمون بود روحم تو سرزمین شما 

-هممم

+چیزی شده؟

-یادت میاد چجوری از اونجا خارج شدی؟

+یه چیزی منو کش...

پرید وسط حرفمو نزاشت کامل کنم

-اون من بودم داشتم پرواز میکردم حس کردم از یه آبشار نامرئی رد شدم احتمالا روح تو بود بعدش یه پورتال باز کردم یهو متوقف شدم با این کار روحت از من جدا شد و داخل پورتال پرتاپ شدی

+پس چرا تا مدت ها داشتم توی یه جای تاریک سقوط میکردم؟

-احتمالا چون جسم نداشتی نمیتونستی راه درست رو برای خارج شدن از پورتال پیدا کنی

+خب سوال بعدی چرا من اونجا اومدم

-فک میکنم بخاطر من

+ایان

-بله

+چجوری باید کامل جفت هم شیم؟

-چطور؟

+یه نفر هست که فک کنم تا الان خیلی نگرانم شده باشه

Report Page