31

31


۳۱

میدونستم خوابه

یه خواب عجیب

خوابی که تو اون متیو ، رئیس شرکتم ، مردی که دخترای زیادی کشته مرده اش هستن ! اومده جلو در خونه من!

چون بخاطرمن تحریک شده و نمیتونه آرومش کنه 

خواب خنده داری بود

متیو دستشو رو رون پای من کشید 

حس میکردم شورتم خیس آبه 

آروم دیتشو برد داخل رانم

فشاری به داخل رانم دادو انگشتاشو بین پام کشید 

زیرلب زمزمه کرد

- اگه میشد همینجا ترتیبتو میدادم

به رو به رو خیره بودم و حرفی نزدم

اینجا؟

تو ماشین!

واقعا هم دوست داشتم سکس تو ماشین تجربه کنم 

اما میترسیدم 

متئو دستشو از گوشه شلوارکم وارد کرد 

رو شورتمو فشار دادو گفت

- اوه ... چقدر خیسی 

لب گزیدم

نگاهشو رو خودم حس کردم

انگشتشو برد زیر شورتمو بی هوا هول داد داخل 

نالیدم که یهو متئو دستشو برداشتو پیچید 

شوکه چشم هامو باز کردم

به مسیر نگاه کردم

فکر کردم پیچید تو فرعی 

اما تو مسیر خونه اش بود

با حرص گفت 

- لعنتی نزدیک بود تصادف کنیم ... 

پاهامو بهم فشردمو گفتم

- الان میرسیم؟

نیم نگاهی بهم انداخت و گفت

- آره اگه بتونم درست رانندگی کنم

ناخداگاه لبخند زدم

متئو هم لبخند زدو گفت

- تو با من چکار کردی مگی؟ تو جادو گری؟

لبمو مکیدمو گفتم

- اگر جادویی باشه باشه مال دست های توئه 

متئو لبخند زدو دستشو دوباره گذاشت رو پام و گفت 

- میشه بیای ای سمت تر و پاهاتو کمی باز کنی برام


👇👇👇👇👇

در اتاق منو بست و نگاهم کرد . آروم پرسیدم

- اینجا دوربین نداریم ؟

بدون اینکه جوابمو بده منو کشید تو بغلشو تو گوشم گفت

- زمرد کاری که من باهات دارم اینجا جواب نمیده... باید بریم طبقه بالا، جایی که فقط خودم بهش اجازه ورود دارم .گونه ام رو بوسید و دستش رفت زیر مانتوم

یه رمان هات ایرانی رئیس و زیر دستش 👇👇👇 با صحنه سکسی

https://t.me/falomah/69624

Report Page