31

31

آموروفیلیا به قلم ساحل

از ترس از جا پریدم 

اما قبل اینکه من چیزی بگم صدای آشنایی گفت

- امیلی ؟ خوبی؟ چیزی شده؟

سارا بود دختر اتاق بغلیم

سریع گفتم

- نه خوبم ... مرسی

- مطمئنی امی؟ کمک میخوای؟

- نه نه... خوبم ... داشتم می اومدم بیرون

اینو گفتمو آبو بستم

حوله رو دور خودم پیچیدم و از حمام خارج شدم

خوب نبودم 

اما کسی نمیتونست کمکم کنه 

وارد رخت کن شدم تا لباس زیرمو بپوشم 

کسی تو رختکن نبود 

حتی سارا

برای همین رو نیمکت وسط رختکن نشستمو به تصویرم توی آینه نیمه بخار گرفته نگاه کردم

یعنی بخاطر ظاهرم ادوارد جذب من شده بود؟

به حرفم پوزخند زدم

مگه غیر این دلیل دیگه میتونست داشته باشه؟!

منی که حرف زدن بلد نیستم !

پولی ندارم!

هنری ندارم ! 

جز ظاهرم مگه جذابیت دیگه ای دارم ؟ 

بازم اشکم راه افتاد

حالا باید چکار کنم؟

ادوارد با من چکار میکنه؟

از زبان ادوارد :

کلافه تو اتاقم قدم میزدم

دقیقا دو ساعته که داشتم دیوونه وار این وسط قدم میزدم 

فایده نداشت

اینجوری فقط دیوونه میشدم

شماره ملانژ ، تراپیست فرانسویمو گرفتمو منتظر موندم 

تا الو گفت ، گفتم 

- ملانژ ... یه دختر هست که جذبم کرده اما همزمان رو اعصابمه . چکار کنم؟ میخوامش! 

ملانژ خندیدو با همون لهجه فرانسوی گفت

- ادوارد ... تو که خوب میدونی اینجور وقتا چکار کنی! 

خواستم عصبی جوابشو بدم که گفت

- همون کاریو کن که وقتی مجبوری با یه رغیبت قرار داد ببندی ! 

با این جواب ساکت شد

با مکث گفتم

- قرار داد؟

- اوهوم... یه قرار داد که طبق اون نتونه عصبیت کنه اما طبق اون لذتی که میخوایو بهت بده 

ملانژ داشت حرف میزد که گفتم

- عالیه... این عالیه... چکتو برات میفرستم

قبل اینکه حرفش تموم شه قطع کردم

نشستم پشت میزم

حالا باید این قرار دادو تنظیم کنم

Report Page