307

307


دستشو روی تنم کشید و اجازه ی تحلیل حرفاشو بهم نداد 

بیش از چیزی که فکر میکردم دلم براش تنگ شده بود 

باهرلمس بدنم بین پام خیس و داغ تر میشد 

بی تاب بودم 

بدترشدم 

دلم میخواست زودترحسش کنم 

دستشو برد بین پام و گفت

-...بذار ببینم اینجا چه خبره ...اوه حسابی خیسه 

زیر دلم از حرکت دستش تیر کشید 

آهی گفتمو خودمو بهش نزدیک تر کردم 

لبمو بوسید روی تخت دراز کشیدم خیمه زد روم 

حرکت دستش بین پام تندتر شد 

تند 

بی وقفه 

چشمام بسته شد و رها شدم 

-...چه زود...

+...هوووم اره 

بوسه 

نوازش 

گرمی دستاش 

دوباره داغ شدم 

کمرمو گرفت خودشو بین پام فشار داد 

دوباره درد 

خودمو صفت گرفتم 

دستشو روی سینم کشید

-...اروم بهار ... خودتو ازاد کن 

نوک سینموبوسید دستشو روی پهلوهام کشید 

آروم شدم 

تاآخر واردم کرد 

-...یکم صبر کن درد دارم 

گردنمو بوسید و آروم حرکاتشو شروع کرد 

آروم و نرم شروع کرد 

بعد 

تند 

بی وقفه 

محکم 

نفسم از حرکاتش بند اومده بود 

ولی لذت میبردم 

بین پام خیسه خیس بود 

حرکاتشو تندتر کرد موهامو دور دستش پیچید و خودشو روی کمرم خالی کرد 

هردومون نفس نفس میزدیم 

بادستمال بدنمو تمیز کرد 

پتوکشید روی هردومون و گفت

-...یکم بخاب 

هنوز حرفش تموم نشده بود چشمام رفت

Report Page