300

300


پاهام قفل شده بودو فقط سیخ سر جام ایستاده بودم

سیاوش به من نگاه کردو گفت

- چرا ترسیدی... بیا ... 

از اینکه انقدر زود میفهمید حسم چیه بدم می اومد

دوست داشتم مثل خودش میتونستم نقابی برای احساسم پیدا کنم 

آروم به سمتش رفتم

داخل کمدو نگاه کردم 

پر بود از لباس زیر های چرمی با مدل های مختلف . 

بند های چرمی که الگو های مختلفی داشت

آروم گفتم 

- برای چیه ؟

- مقل همیشه برای لذت بیشتر 

دست سیاوش رفت سمت یکی از اونا که

ناخداگاه گفتم

- قبل من کسی اینارو استفاده کرده ؟

دست سیاوش تو هوا خشک شد

دستشو عقب بردو آروم گفت 

- صبر کن ...

دقیق نگاه کرددو سه تا از 5 تا لباسو برداشت

به سمت سطل زباله رفتو اونارو داخلش اندات و گفت 

- حالا انتخاب کن 

دلم پیچید 

به دو دلیل 

قبل من اون لباسا استفاده شده بود 

دوم اینکه سیاوش یادش بود کدوما استفاده شده

اما دوست نداشتم سیاوش بفهمه حساسم 

چون میدونستم باعث میشه باهام دیگه رو راست نباشه

دستمو بدون فکر بردم سمت یکی از لباسا که حالت سوتینش مثلثی بود

سیاوش لبخندی زدو گفت

- سینه هات تو این لباس عالی میشه 

با این حرف برداشتشو در کمدو بست 

دستمو گرفتو نشوند رو تخت چرمی وسط اتاق که گفتم 

- همینجا ؟

- دوست نداری؟

دلم میخواست بگم نه اگه قبل من کسی اینجا باهات رابطه داشته

اما خودمو کنترل کردمو گفتم

- تو اتاق خودت راحت ترم 

لبخندی زدو با هم رفتیم سمت اتاق

وارد اتاق شدیمو سیاوش برقو خاموش کردو لامپ های کمنور پاتختی هارو روشن کردو گفت 

- خب ... لخت شو برم آرام 

نفس عمیقی کشیدمو آروم شروع کردم به لخت شدن

سیاوش با لباس لم داد رو تخت 

نگاهش کردمو گفتم

- تو لخت نمیشی؟

- چرا... 

- خب ؟

- خب قراره تو لختم کنی که الان دستت بنده 

گونه هام داغ شد

نمیدونم چرا هنوز با بعضی حرفا چرا داغ میکنم

شاید چون تصور اون حرفا خیلی برام سکسی و هاته 

سرمو پائین انداختم و کاملا لخت شدم

آخرین لباسی که بیرون آوردم شورتم بود 

سرمو بلند کردمو به چشم های داغ سیاوش نگاه کردم

نگاهش با لذت رو بدنم چرخیدو گفت 

- به اینجا که میرسیم. پشیمون میشم 

با تعجب گفتم 

- چی؟

نگاهم کردو گفت 

- پشیمون میشم که از کاستوم یا وسیله ای روت استفاده کنم

بدنت انقدر جذابه که کنترل خودمو سخت میکنه

لبخند زدم

قند تو دلم آب شدو سیاوش اون بند های چرمی رو پرت کرد کنارو گفت 

- بیا ببینم... اینا باشه برای بعد 

اما ناخداگاه ایستادمو گفتم 

- نه سیاوش ...


سلام دوستان یه رمان میخوام بهتون معرفی کنم که حرف نداره و حمعه این هفته هم تموم میشه. رمان آموروفیلیا به قلم ساحل یه رمان داغ و متفاوته . پایانش خوشه و به شدت جذابه. رابطه عجیب مردی با خدمتکارش ... یه عاشقانه متفاوت از دو نفر که فیتیش و فوبیای عجیبی دارن . اینم لینک قسمت اولش 👇

https://t.me/Moooj/87544

فقط دوستان دقت کنین همه پارتاش تو کانال هست اگه پارتی براتون نیومده یعنی گوشیتون کانالشو درست لود نکرده . لفت بدین دوباره جوین شین یا با یه اکانت دیگه امتحان کنین . با هشتک #آمور هم همه پارت هارو پیدا کنین 😘


Report Page